مقدمه:
دانلود دلنوشته به دنبال او _ رها با فراغ بال، دستانی گشوده رو به سوی آسمان… لبخند به لب و چشمانی بسته، یعقوب شدهام و بوی پیراهنت را نفس میکشم!
آغوش یوسفم را می خواهم… .
دانلود دلنوشته به دنبال او
قسمتی از متن:
«باید حرکت کرد»
مرا جهانهای نهانی و دور افتادهایست
در پساپس خیالات و آرزوهایم، که سیرک
صداها و هیاهوی عربدههاییست آزار دهنده.
شخصی پیله کرده و برایم مینویسد
و من به سرعت و نظرانداز میخوانم،
جزمهای حقیر و چندشآوری میبینم
که تردید کشنده و پنهانی در درون خود
جای داده، دست میکشم و کمی
به سمت عقب قدم برمیدارم. دلنوشته عاشقانه
شخص دیگر پشت سرم داد میزند:
در دامهای آهن بافت دست و پا میزنیم
راه فراری نیست و بلند بلند میخندد!
برای نجات از این دو راهی غمگین باید چه کنم؟
میایستم و ترس وجودم را فرا میگیرد.
ناگهان پرندهای صدایش را در گلو میغلتاند و
صوتش مرا به سمت خانه هدایت میکند.
هنوز هزاران آرزو در خانه مانده است،
باید حرکت کرد… !
***
«تنها پناه»
به دنبال تنها پناهم در هجوم یکنواختی
و درماندگی زندگی میگشتم.
در مزرعه خیالم قدم میزدم و میکاویدم!
تنها و مغموم در چنبره درد؛
مانند پیچکی میپیچیدم.
مزرعهام پر از پرنده و درخت و کتاب بود.
کتابها انرژی بیپایانی در حرف زدن داشتند.
درختها سکوت خوشبیانی داشتند و
پرندگان هم در هر جمعی،
شمع اصحاب بودند و برایم
موسیقی روح نوازی مینواختند.
امّا میدانی مرا پناهی واقعی نیاز است،
پناهی که با آمدنش انگار که مثل بند ناف
با من به دنیا آمده؛
امّا مانند آن از بین نرود!
***
پیشنهاد میشود
مجموعه دلنوشتههای رؤیای وارونه | mohamad_h
مجموعه دلنوشتههای وادی تصنعی | مهسا آریا
رمان سهم من از عاشقانههایت ⭐️
این دلنوشته واقعا محشره
پیشنهاد میکنم بخونید و نظرتون رو برای نویسنده بنویسید چون واقعا زیبا نوشته شده و سطحش بالاست