نازنین از دیاره فقره. که پدر و مادرش معتاد هستن. اونا بهخاطر اینکه یه ذره مواد به دست بیارن، هر کاری میکنن، هر کاری! نازنین هر روز تو مدرسه دوستاش مسخرش میکنن. خیلی زیاد اذیت میشه. ولی اون یه دختره قوی و محکمه که با این بادها نمیلرزه. یه روز که از مدرسه به خونه میاد، خسته پشته دره اتاق که رسید، متوجه صحبتهایه پدر مادرش شد و کیفش از دستش افتاد. دنیا دوره سرش چرخید. خودش رو لعنت کرد بهخاطر این سرنوشت سیاهش.
بقیش رو خودتون بخونید ؛)
قسمتی از متن رمان :
”نازنین“
امروز تو مدرسه خیلی مسخره شدم. با این کفشای کهنه و کیف پارهای که صدبار دوختمش. خسته از همه جا، در خونه که همیشه خدا باز بود رو باز کردم رفتم تو حیاط. سکوت بدی حاکم بود . تنم به لرزه افتاد. آروم آروم رفتم سمت دره اتاق. همین که خواستم بازش کنم، صدای بابا و مامان رو شنیدم:
بابا: موادمون تموم شده. پولم نداریم که بخریم!
مامان: یه کار هست که میتونیم بکنیم!
دانلود رمان دخیه نابغه اختصاصی یک رمان
بابا: چه کاری؟
مامان: نازنین رو بفروشیم و به جاش مواد بخریم.
بابا: آره فکره خوبیه. امشب ترتیبش رو میدم.
کیفم از دستم افتاد و دنیا دور سرم چرخید. خدایا! چرا، چرا من پدر مادرم بخاطر مواد میخوان من رو بفروشن؟ خدا من رو بکش! تو یه تصمیم آنی، بلند شدم و رفتم تو اتاقم. لباسام رو برداشتم و ریختم تو کیفم. کتابام رو هم برداشتم و رفتم تو آشپزخونه. یه چند تا نون برداشتم و از خونه زدم بیرون. اونجا دیگه جای من نیست. باید یه فکری برای خودم بکنم. خدا کمکم کن!
پیشنهاد می شود
رمان ریمان رمان کامل تر اینه .
عزیزم خب تو اگه میخوای کپی کنی حداقل سعی کن یه خورده تفاوت بدی.
رمان ریما دقیقا خود این رمانه فقط هیجان انگیز تر باحال تر و بهتر.
شما نوشتی نازنین با پدرام به عنوان پدر اشنا میشه و بعد از یه خریدو چند شب خواب و (علاوه بر اون نازنین گفت دوشنبه هفته بعد تولد منه ) تو نوشتی دو ماه بعد.
اینکه از رمان های دیگه ایده بگیری خوبه اما نه اینکه خلاصه اونو بنویسی.
رمانش خیلی به رمان ریما شباهت داشت درستش میشه خلاصه رمان ریما بود
رمان عالی بود ولی این رمان نسبت به رمان ریما خوب نبود
رمان ریما کاملتر و هیجانی تر بود و این رمان اشتباهات زیادی داشت
درسته بده از یه رمان ایده بگیری ولی شما ایده نگرفتین کپی کردین
که البته با اینکه کپی کردین رمان ریما خیلی قشنگ تر بود
چرت ترین رمانی که تاریخ به خودش دیده! البته اگه بشه اسمش رو رمان گذاشت!
امیدوارم پیشرفت کنی!
سلام به نویسنده ی عزیز
من این رمانو فقط تا پنج صفحه ی اول خوندم و به نظرم رمان خامی بود اینکه شخصیت ها فقط به خاطر دو سه جمله عوض میشد به نظرم خسته کننده بود ! در صورتی که نویسنده میتونست برای اینکه احساسات تمام اشخاص رو بیان کنه رمان رو با سوم شخص بنویسه !
خونسردی نازنین برای فرار و بعد از فرار از خونه و اعتمادش به پیرمرد هم عجیب و کاملا بچه گانه بود !
لحن نوشته ها هم نپخته و خام بود و این نشون میداد که نویسنده با خواندن دوسه تا رمان تصمیم به نوشتن گرفته!
امیدوارم نوشته های بعدیت بهتر شوند
سلام دوستان میشه چندتا رمان فوقالعاده طنز معرفی کنید تاحالا خیلی رمان خوندم دیگه همش تکراری شده دنبال ی رمان متفاوت هستم ممنون میشم اگه معرفی کنید🙂✋