معرفی رمان:
دانلود رمان الماس سرخ _ عشق به یک انسان معمولی، جایی در قوانین جادوگرها ندارد. جادوگرهایی که خود تابع قانونهای خود هستند، نقشهای را برای جدایی بین یک جادوگر عاشق و انسان معمولی رقم میزنند. فارق از خاصیت عشق که چه بر سر حال آن عاشق خواهد آورد و دروغی که برملا میشود و این قوانین را نقض میکند به هنگامی که فردی برای اصلاح قوانین پیش قدم میشود.
دانلود رمان الماس سرخ
قسمتی از رمان:
من سعی کردم سریعتر بدوم و صدای او را نادیده بگیرم؛ اما تروی در باشگاه فوتبال بود و سرعت بیشتری نسبت به من داشت.
او درحالیکه بازوی من را میگرفت، پرسید:
– هی! چه مرگت شده؟
زمانیکه سعی داشتم او را دور کنم گفتم:
– دست از سرم بردار!
با چهرهای گیج پرسید:
– من کار اشتباهی انجام دادم؟
من با عصبانیت به او نگاه کردم و راه خود را ادامه دادم که او دست مرا گرفت.
– هی، صبر کن، بیا حرف بزنیم.
سعی میکرد مرا آرام کند. رمان تخیلی الماس سرخ
طعنه آمیز گفتم:
– چرا نمیری با شیلا صحبت کنی؟
او درحالیکه مطمئن نبود که من در مورد چه چیزی صحبت کردهام، گفت:
– چی؟
سپس از بیمارستان تماس گرفتند.
– سلام! چی؟ من تو راهم.
اشک مانند چشمه رود اردن از چشمانم میریخت.
تروی با نگرانی سوال کرد:
– مشکل چیه؟
– پدربزرگم سکته قلبی کرده؛ من باید به بیمارستان برم.
– میرسونمت؛ بزن بریم!
تروی به آرامی این را گفت و من را سوار ماشینش کرد.
هنگام رانندگی ماشین غرق سکوت بود. تنها چیزی که میتوانستم به آن فکر کنم این بود که اگر هر اتفاقی برای او میافتاد، میمردم.
وقتی که در نهایت در بیمارستان متوقف شدیم، هر دو پیاده شدیم.
وقتی وارد بیمارستان شدیم، تروی مرا متوقف کرد و دستم را گرفت.
– من دوستت دارم و هرگز کاری برای صدمه زدن بهت انجام نمیدم.
کلمات به من قدرت دادند.
پیشنهاد میشود
رمان جادوگر زمستانی | کار گروهی
رمان وزن آسمان ما | فاطمه حمید
دانلود رمان دچار یعنی عاشق (جلد دوم)
رمان بسیار عالی
مرسی از زحمتی که نویسنده کشیده اما به نظر من خیلی بچگانه بود و به هیچکس پیشنهاد نمیدم بخونه.
سلام
این که شما با این تحکم بگید توصیه نمی کنید به نظرم جالب نیست شاید از روی قصد میاید و میگید مطالعه نشه
هر زمان که شما بیاید منصفانه نقد کنید و دلیل بگید میشه این توصیه شما را مورد قبول واقع کرد
سلام ببخشید با اجازه نویسنده یه سوال دارم یه رمان بود که دختره بعد مرگ پدرومادرش یهویی برادراش باهاش بد میشن واز خونه بیرونش میکنن میره تهران برای کار پرستار یه مرد فلج میشه وپسر اون مرد سیاوش هستش بعد مرد به کمک دختره خوب میشه ومعلوم میشه اون مرد عموشهست وبا نقشه سیاوش وداداش اومده اینجا برای حفاظت از جونش وبعد با برادراش اشتی میکنه وبا سیاوش ازدواج کسی میدونه اسمش چیه؟
کوتاه بود ولی خوب بود
سلام رمانم رو چجوری واستون ارسال کنم
https://www.1roman.ir/%d8%a7%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%84-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86/
بی عشق
با احترام به نویسنده ی رمان به نظر من خیلی بچگانه نوشته شده بود اینکه مدام بی احترامی میشد به ادما و مسخره کردم دختر چاق به نظرم باعث میشد شخصیت اصلی داستان اصلا به دل نشینه واقعا از نظر من رمان خوبی نبود بهتره شخصیت اصلی داستان دلنشین تر و بالغ تر باشه که رمان ارزش خوندن پیدا کنه