می خواهید بخوانید این نوشتههای مرا… بدانید که دست رنج فکر، شب و روز من است.
پوزخندی زنید! تحقیری کنید، توهینی کنید، بدانید حاصل افکار من است!
اگر این نوشتههای بندهی حقیر بر دلتان نشست و لبخند بر لبتان آورد؛
من آن دست به قلم که مینویسد افکارش را؛ نه آن کس که نویسد برای جذب خواننده؛ متنش را.
من آن فرد لبخند زنان که میخواند عقایدتان را، نه آن خوش اندیش که میبیند فحاشیتان را.
به نقد خوب و درستتان محتاج هستم. نخواهم بخشید آن تخریب ساز نوشتههایم را.
بخوانید ز این نجاست روزگار لاکن؛ بدانید، ندارد “تحفه نجس” قصد توهین، به فرد و یا قومیت خاصی را.
#پریا_قاسمى
مقدمه:
میدانستیم نگاهت سر آغاز حبهای شیرین بود.
آن چنان شیرین که به نام عشق خواندیمش؛ لکن چنان از چشمان تو
جاوید آن قلب تپندهای است که هرم نفسهایمان را مدیونش هستیم.
میدانی جاوید، تو آن حبهی شیرینی که با تحفهی نجسی عوضت کردیم.
گفتی از بطن تولد نافمان را با
سلام کی لینکش میاد؟ الان دو روزه گذاشتین اما بدون لینک
سلام
پنج شنبه لینک گذاشته میشه
کی میااااااااااد????
الوووووووو???
مسئولین جوابگو باشید!!!!!
سلام
پنج شنیه لینک دانلود گذاشته میشه
آخرش خوشه یا تلخه؟
پریا جان عالی نوشتی.قلمت معرکه س ..امیدوارم تمام عمرت موفق باشی .ممنون از این سایت خوب که این امکان رو برا ما فراهم کرده تا رمانای قشنگ رو بخونیم
فوق العاده اس
رمان قشنگ بود ولی چرا اخرش طوفان زندان نرفت؟ چی شد نفهمیدم؟
سلام خانم قاسمی رمان پسر حاجی کی گذاشته میشه تو سایت