خلاصه رمان : دانلود رمان سنگ قلب مغرور رميخوام بنويسم از يه جفت دل كه گشتنو گشتن تا به هم رسيدن شايد هيچ كودوم به ته خط فكر نميكردن داستان من ماله يه جفت دله كه فاصلشون از اينجا تا آسمونه يه دل كه درياي محبت و از خود گذشتگيهو دلي كه سراسر غرور و سرد و نفوذ ناپذير مثل سنگ…..عشقولانه ..کل کلی…پایان خوش اهل اصلاح نبودم. درواقع موهای صورتم درواقع بیشتر پرز بودند تا مو . منم از خداخداسته بی خیالشون شدم. اصلا برام مهم نبودن خیلی وقته زیاد به تیپم نمیرسم . صورت تقریبا گردی داشتم که تو پره.بینی کشیده و کمی پر، اما تو ذوق نمیزد خدارو شکر!همیشه از لبام میومد چون هم کوچیک بودم هم قلوه ای یعنی یه کلام خواستنی! هر روز ...