خلاصه رمان :
دانلود رمان بادیگارد اجباری من درمورد یه آقای پلیس مغرور و یه خانم نویسنده شیطونه که این آقای پلیس ما بنا به دلایلی مجبور میشه بادیگارد این خانمنویسنده بشه و این خانم نویسنده ناخواسته این آقای پلیسو مجبور به کارایی میکنه که واسه آقای پلیس تصورشم وحشتناکه…
لعنتی دلم نمی خواد این ماموریت و برم، آخه خیر سرم سرگردم حاال
برم بشم محافظ شخصی یه جوجه نویسنده جون کاراش خیلی خوبه و
شهرت جهانی پیدا کرده اه نمیخوام! صدای در بلند شد! – بفرمایید!
سروان رضوی اومد تو اتاق و احترام گذاشت! با سر بهش اشاره کردم که
چکار داری؟ سروان رضوی – جناب سرگرد جناب سرهنگ تو اتاق شون
منتظرتون هستن! عصبی نگاش کردم که ترسید و دستپاچه ...