دانلود دلنوشته هانیه جان       خلاصه: دانلود دلنوشته هانیه جان امشب مهتاب در قلب آسمان می درخشد و ستارگان مانند مروارید های پراکنده اما درخشان آسمان را چراغانی کرده اند. فصل ها یکی پس از دیگری گذشتند تا به ماه دوم تابستان برسند؛ مرداد را می گویم. همان فصلی که زاده ها یش همیشه نقاب لبخند را بر چهره می زنند تا مبادا انسانی از ناراحتیشان رنگ غم به خود بگیرد.

  • دلنوشته :هانیه جان
  • نویسنده:ASᴀLɪ_Nʜ₈ᴀʏ
  • طراح:PARISA_R
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:17
  • موضوع:عاشقانه ، اجتماعی
  • بازدید: 2156
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان بگذار پناهت باشم (رمان ازدواج اجباری) دختری به اسم الینا که متولد لندن هستش توی یک موسسه تدریس موسیقی میکنه و پسر عمش نامزدشه. بعد از مدتی پدرش ورشکست میشه و مجبور میشن خونه شون و بفرشون و با پس اندازی که دارند به ایران برمیگردند و برای مدتی خونه ی دوست باباش مستقل میشن که این دوست باباش یه پسر داره به اسم ارسام.دوروز بعد از اینکه اونجا مستقر میشن پدر ارسام براشون خونه پیدا میکنه ولی شرط میکنه که اگه بابای الیناع بخواد باهاش سرمایه گزاری کنه حتما باید ارسام و الینا به عقد هم دربیان و مجبور میشن با هم ازدواج کنن.. وقتی که شانه هایم درزیر بارحادثه میخواست بشکند یک لحظه ازخیال پریشان من ...

  • دانلود رمان بگذار پناهت باشم
  • f.s
  • بهار قربانی
  • تعداد صفحات : 100
  • عاشقانه, اجتماعی , ازدواج اجباری
  • بازدید: 20656
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان همخونه شیطون من من درباره ی دختره شیطونی به اسم نفسه که در اصفهان زندگی میکنه حالادختر داستان ما توی تهران دانشگاه قبول میشه. (دختره از اون خرخوناس) ولی باباش با خوابگاه و خونه جداگرفتن مخالفه. حالا شریکه باباش یه پسر داره که دیوونس(وابچه ی مردم کجاش مریضه؟) دیوونه هم نیست تیکه عصبی داره. حالا سره یه مسئله ای ازدواج اجباری بین این دوتا پیش میاد کاش بودی تا دلم تنهانبود تا اسیر غصه ی فردانبود رمان همخونه شیطون من کاش بودی تافقط باورکنی بی تو هرگز زندگی زیبا نبود مامان:دختربگیر بشین دیگه سرم گیج رفت. نفس:مامان چرا درک نمیکنی استرس دارم. مامان:میدونم دخترم اما... رمان همخونه شیطون من همون موقع زنگ دربه صدا دراومد. نفس:وای مامان بابا اینا اومدن مامان:باشه دخی الان سکته میکنی آروم باش دانیال ...

  • همخونه شیطون من
  • دینا محدث
  • Hani.Nt
  • تعداد صفحات : 180
  • عاشقانه/اجتماعی /ازدواج اجباری
  • بازدید: 46959
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان اهوی من داستان در مورد پسری هست که قلبش پر از کینه شده و به هیچ دختری اجازه ورود به این قلب را نمی ده تا اینکه با دختری اشنا میشه که این دختر با بازیگوشی و کارهاش باعث میشه پسر داستان عاشق بشه ولی اتفاقاتی می افته که   وای به روزانتقام......همه راغارنشین خواهم کرد...... بالذت وشوق کودکانه ای دستاشوبهم کوبید-ایول ددی جونم من عاشق کورسم! -کی گفته قراره روتوشرط ببندم؟ -مگه من چمه؟ -چت نیست؟لباشونیگامثل بچه های دوساله آویزونه! -دامون حال بده دیگه جون غزل... _ درد!دامون و مرگ!یه باباگفتن اینقدسخته که به اون زبون درازت نمیاد؟ -چیکاکنم؟هیج جوره توکتم نمیره به مردی که بیست وچهارسالسال ازم بزرگه بگم بابا! -پدربودن به سن نیست به زحمت البته چون توعقل وشعورت نمیکشه نمیفهمی این ...

  • نام رمان: اهوی من
  • نویسنده:مریم۸۸۲
  • طراح:بهار قربانی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:100
  • موضوع:عاشقانه ، اجتماعی
  • بازدید: 5577
ادامه و دانلود

دانلود داستان کوتاه جرات حقیقت       خلاصه: دانلود داستان کوتاه جرات حقیقت چند نفر یک فیلم ترسناک را تماشا میکنند. سپس برای ترساندن دوستانشان حرکاتی را از فیلم تقلید میکنند گایز، توجه توجه! فیلم اوردم براتون چه فیلمی! این جمله را مهتاب در حالی که روی کاناپه بالا و پایین میپرید مدام تکرار میکرد. نفس با دو کاسه  بزرگ چیپس وارد سالن شد و به مهتاب گفت:

  • داستان :جرات حقیقت
  • نویسنده:delaram1221
  • طراح:فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:20
  • موضوع:ترسناک،عاشقانه
  • بازدید: 13184
ادامه و دانلود

دانلود دلنوشته عشق تو بیماره       خلاصه: دانلود دلنوشته عشق تو بیماره زیباترین معجزه هستی بودی که وسوسه ام کردی معجز بهشتی بودی که عاشق پیشه ام کردی معجزه عشق تو مرا آشفته و حیران کرد اما نفهمیدم که حوا هم گول سرخی سیب را خورد و عاشق شد..! عشق تو همچنون شمشیری براق اما زهرآلود بود که اندک اندک در وجودم فرو رفت..!

  • دلنوشته: عشق تو بیماره
  • نویسنده:ASᴀLɪ_Nʜ₈ᴀʏ
  • طراح:PARISA_R
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:16
  • موضوع:عاشقانه ، اجتماعی
  • بازدید: 1395
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان ترس از مه من قول میدم که فراموشت کنم اما قول نمی دم زیر قولم نزنم. سرگردانم سرگردان! همانند بچه آهوی بی دفاع که در جنگلی مه آلود، در پی مادر اش است و شکارچیان در فکر صید کردنش. دو پای کوچک دارم و قلبی بزرگ که می تپد برای تو و کل معادلات زمین و زمان رو ویران می‌کند. آنقدر بزرگ هست که هنوز هم، عشقت را درون صندقچه ای از جنس لطافت در اتاقکی کاهگلی، همراه خاطرات، پنهان کردم، که مبادا طعمه راهزنان شود. به عشقی که از اولین نگاه، به چشم هایت پیدا کردم قسم... به ذره ذره خونی که ریختم  رونفهمیدم، به دلی که ازآن عزیزترین کس زندگیم بود قسم، پشیمانم. خودخواه بودم که برای نجات ...

  • رمان ترس از مه
  • یاسمن فرح زاد
  • h•a•n•a
  • تعداد صفحات : 645
  • تخیلی،طنز، عاشقانه
  • بازدید: 19703
ادامه و دانلود

دانلود دلنوشته‌ شناور       خلاصه: دانلود دلنوشته‌ شناور باتو اغاز شدن وبی تو به پایان رسیدن حسی است شناور وار نه نهایت خوشحالی را بیان می کند، نه ته غم را ! چیز یست بین مرگ وزندگی برزخی است که هم نبودنت هم بودنت را در گوش هایم جیغ میزند زنده بودن را بیخیال! در پی مرگی هستم که تهش تو باشی ..بیا عادتم شو! کمی مرا از این روز های متفاوت بی تو در آورد،

  • دلنوشته: شناور
  • نویسنده:ashki911
  • طراح:kimiya.a
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:10
  • موضوع:عاشقانه ، اجتماعی
  • بازدید: 1548
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان  سرقت طلایی همه‌چیز از یک کمبود شروع شد، فقری که گریبان‌ سه پسربچه را گرفت و آن‌ها را وادار کرد قید آرزوهایشان را بزنند و از هر راهی، پول به دست بیاورندحالا اگر یکی از سرقت‌هایشان، از بزرگ‌ترین خلاف‌کار آلمان باشد چه...مرا میان آدمیان دزد خطاب می‌کنید...چراکه پول آدم‌هایی را می‌دزدم که حتی مرگشان هم، وقتی‌ست که در اسکناس‌هایشان غرق شدند! با خود فکر کردید چه شد که حاضر شدم لقب دزد را با خود یدک بکشم؟ چون روزی تمام دارایی مرا ربودید... احساسم را... اعتمادم را... محبتم را... برادرم را... با سبز شدن چراغ راهنمایی و رانندگی، کودکان با سرعت خود را به پیاده‌روها و جدول وسط خیابان رسانند. دانلود داستان کوتاه سرقت طلایی     دسته‌گلی از رزهای آبی، از دست پسرک کوچکی که دیرتر ...

  • نام رمان:سرقت طلایی
  • نویسنده:نسترن بانو
  • طراح:نگار173
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:47
  • موضوع:عاشقانه، پلیسی
  • بازدید: 5163
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان بوی باران بوی بغض  اینجوری بیشتر حرف میفهمی نمیدونی هرکی رو میبینم میپرسه دخترت کجاست هنوز برنگشته خونه بخدا از خجالت اب میشمدیگه دست خودم نبود از عصبانیت داد زدم -مامان از چی خجالت میکشی هااا ازاین که دخترت دکتره مطب دار خونه دار ماشین داره اینقد عرضه داره که توی شهر غریب بدون کمک شما بر ا خودش زندگی درست کنه هاا ازاین خجالت میکشی؟ اگه ازاین خجالت میکشی مامان متاسفم چون خیییلی ها به این که دخترشون اینجوری باشه افتخار میکنن.. -اونا که نمیدون میگن معلوم نیس دختره چندسال تو شهر غریب چیکار میکنه که برنمیگرده خونه -اوناکه نمیدون مامان ببخشید ها بیخود میکنن حرف میزن زندگی منو هم زهرم میکنن..بسه دیگه چقدر به حرف مردم ...

  • نام رمان:بوی باران بوی بغض
  • نویسنده:زهرا
  • طراح:diana-am
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:100
  • موضوع:عاشقانه ، اجتماعی
  • بازدید: 4450
ادامه و دانلود