مقدمه: مجموعه دلنوشته های اخطار خیال هایم _ وقتی دفترم را برای از تو نوشتن گشودم، فکرش را نمیکردم دلم اخطار دهد...! بدتر از آن اخطار خیالهایم بود؛ اخطار به رفتنت، اخطار به بودنت! کاش گوشی برای شنیدن این اخطارها بود! مجموعه دلنوشته های اخطار خیال هایم قسمتی از دلنوشته: شبهایی دارم در کُنج آسمان، من و سیاهیِ پاک این دریا! دست به باران میدهم و دلنوشته عاشقانه غمهایم را به باد... . ماه، آن قافیهی باز شعرها، نقش پلکهایم را میشمارد، و من به نداشتن تو خوشم! *** چشم در چشم دنیا... مقابل نبودنهایش، میشمارم این ثانیههای ناب را؛ ناب نبودنت، ناب نداشتنت، ناب درهم شکستن من...! *** این منم؛ در میان گلبرگهای تازه رخ نشان دادهی درختان، با همراهی سایههای غربت گرفته! کجای این جهان، رنگ باختهام که تنهایی نصیبم شد؟ ای چشمهایم! حال من را نمیدانید؟ حالم گویی حال کسی ...