خلاصه رمان : داستان دختری گم شده در سرنوشت، و پسری که جنون وار عاشق کسیه که بخاطر انتقامی پوچ باعث مرگش شده.اما واقعا دخترک داستان مرده!بعد از پایان فصل اول و مرگ رها رادمان جنون وار دیونه می شه و این امر باعث باز گشت رهایی که می شه که زندس.رها با اسم خواهر دوقلوش وارد زندگی رادمان میشه اما این برای انتقام.اما همه خوب می دونیم عشق قوی تر ازین حرف هاس من اون روز دردش رو دیدم حتی باور نمی کرد دقیقا عین دیونه ها شده بود طوری که مجبور شدن با اصلحه بی هوشش کنن. درسته تو ماشین جمشید بودم و دست و پام بسته بود ولی همه چیز رو از توی آینه می دیدم. بعدها فهمیدم که اون پلیس ...