معرفی رمان: دانلود رمان منو دریاب _ رمان درباره‌ی دختری ۱۷ ساله به نام طناز است. دختر قصه‌ی ما هم مثل همه‌ی دخترای دیگه، عاشق میشه. اما تو سنی که همه بهش میگن: تو خیلی سنت کمه و اصلا نمیدونی عشق چیه، چه برسه به اینکه بخوای عاشق بشی! اما طناز عاشقه و حتی شاید، عشقش از همه‌ی عشق‌های این شهر واقعی تره! اما این عشق یه تفاوت بزرگ با بقیه عشق‌ها داره و اون هم اینه که طناز عاشق پسری میشه که ۱۶ سال از خودش بزرگتره!   رمان منو دریاب   قسمتی از رمان: آخرین برگه رو هم امضا کردم و بعد از اینکه لبخند مسخره‌ای به صورت داریوش پاشیدم، گفتم: _اگه اوامرتون تموم شد، من برم؟ نیمچه لبخندی زد و در حالی که دستش رو به ...

  • منو دریاب
  • فاطمه حاتم آبادی
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 966
  • عاشقانه
  • بازدید: 8670
ادامه و دانلود

معرفی رمان: دانلود رمان اصیل و خونخوار جلد دوم _ همیشه در تنگنای یک خاموشی مطلق، روشنایی عمیقی هم وجود دارد؛ اما گاهی داشتنِ این روشنایی زیبا، تاوان هم دارد. همان‌طور که یک چیز خوب، بدی هم دارد! جنگ تمام شده است؛ ولی هم‌چنان دشمنان باقی مانده‌اند. خون‌ها ریخته شده‌اند؛ ولی هنوز هم خون‌ها برای ریخته‌شدن فراوانند. و زندگی برای یک روح مرده، باز هم می‌تواند معنای زندگی داشته باشد! و اما این‌ بار و در این داستان، شیطان دیگر کیست؟! شیطان اهریمن و هیولای خونخوار، کیست؟   رمان اصیل و خونخوار جلد دوم   لینک دانلود جلد اول رمان رمان اصیل و خونخوار جلد اول   قسمتی از رمان: یک روز خسته‌کننده و سخت دیگه! وارد خونه شدم و در رو محکم بستم. کتونی‌های مشکی‌رنگم رو از پاهام درآوردم و بدون ...

  • اصیل و خونخوار جلد دوم
  • کیمیا وارثی
  • فائزه اکبری
  • تعداد صفحات : 296
  • عاشقانه / فانتزی
  • بازدید: 7562
ادامه و دانلود

مقدمه: دلنوشته جانی که با پاییز رفت _ مگر می‌شود درخت باشی و یادت برود سایه‌ی سر بودن را؟ مگر می‌شود فراموش کنی درس بزرگ استقامت را، ایستادگی را، خم به ابرو نیاوردن را؟ می‌دانی... گاهی باید درخت بود تا تاب آورد شلاق‌های الیم زمستان را. شاید هم تاب و تحمل تظاهر است؛ درخت این حجم از احجاف عظیم را به جان می‌خرد چون پای رفتن ندارد... .   دلنوشته جانی که با پاییز رفت   قسمتی از دلنوشته: انزوای کوه ستبر، بی‌صدا، بغل گرفته است آسمان شهر را و گویی سپهر از باب‌ غم اوست که جامه‌‌ی یک‌دست تیره به تن کرده. اما درخت، یاقوت‌های دل‌ربایش را به رخ فلک می‌کشید و کوه، به تماشا نشسته بود تا درخت، در مقابلش درس پس دهد؛ و چنین بود که ...

  • دلنوشته جانی که با پاییز رفت
  • ریحانه ریحانی
  • آرین
  • تعداد صفحات : 15
  • عاشقانه
  • بازدید: 1301
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان آخرین برگ پاییز _ قصه نیلوست؛ نیلو دختری که از کودکی دچار یک عشق اشتباه می‌شود. عاشق پسر لاغر و نحیف هووی مادرش؛ هوویی که نه تنها چشم دیدن او و مادرش را ندارد بلکه از کودکی تمام مغز پسرش سامی را علیه نیلو و مادرش شستشو داده بود. نیلو دیوانه‌وار عاشق بود و سامی هر روز پرکینه‌تر! عاقبت یک شب سامی با تلنگری که به قلبش می‌خورد بیدار می‌شود و قصه دلدادگی آنها شروع می‌شود اما با بد شدن حال مادر سامی این عشق در نطفه کشته می‌شود. نیلو عشق را در خود کنترل می‌کند و تصمیم می‌گیرد آرام باشد اما التهاب و تب تند سامی تازه شروع می‌شود.   رمان آخرین برگ پاییز   قسمتی از رمان: قدم می‌زنم و برای بار ...

  • آخرین برگ پاییز
  • سمیرا چرمی
  • صبا عباسی
  • تعداد صفحات : 114
  • عاشقانه
  • بازدید: 7030
ادامه و دانلود

معرفی داستان: داستان کوتاه خوک وحشی _ داستان درمورد یک پسری هست که در یک خانواده معمولی زندگی می‌کنه ولی کلا خیلی بی‌خیال هست و به فکر زندگی و آینده‌اش نیست.  دست بزن داره و در نهایت بخاطر کاری که میکنه کلانتری گیرش می‌اندازه و کارش به دادگاه کشیده میشه....     داستان کوتاه خوک وحشی   قسمتی از رمان: شیوا: چند بار باید به تو زبان نفهم بگم دستت به وسیله‌های من نزن تو احمق و کودن چرا حرف توی اون کله پوکت فرو نمی‌ره واقعاً حرف نمی‌فهمی، یا خودت رو به نفهمی زدی، بابا تو چرا سکوت کردی و به این پسره عقل کلت چیزی نمی‌گی. پدر: اون دکتر وقتی نصیحت حالیش نیست من چی کنم، چند بار بهش گفتم دست توی کیف دیگران نکن، زشته ...

  • داستان کوتاه خوک وحشی
  • پرستو مهاجر
  • آرزو توکلی
  • تعداد صفحات : 20
  • اجتماعی
  • بازدید: 942
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان گدایی در چهارراه های تهران _ در وانفسای این تقدیر رویا و هم کیشان او محکوم هستند تا سوختن آرزوهایشان را به چشم ببینند و دم نزنند. جزای معصومیت و بی‌پناهی آنها پابوسی افرادیست که بویی از انسانیت نبرده‌اند؛ اما یک تلنگر رویای داستان را از بند ترس‌ها و تردیدهایش آزاد می‌کند و مقابل ظلم اطرافیانش به پا می‌خیزد... حال باید دید قیام این دخترک بی‌پناه او را تا کجا خواهد کشاند.   رمان گدایی در چهارراه های تهران   قسمتی از رمان: هوا کاملا ابری است! دانه های ریز و درشت برف روی ژاکت کهنه‌اش می‌نشیند زمین از رنگ تیره به سفید درآمده! کسی جز آنها در خیابان نیست خب! چه کسی در این هوای سرد و سوزناک بیرون می‌آید؟ اگر کسی هم ...

  • گدایی در چهارراه های تهران
  • غزل فلاح‌زاده
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 102
  • عاشقانه
  • بازدید: 3723
ادامه و دانلود

معرفی رمان: نیهان دختری ۱۷ساله، به خاطر اینکه ناپدریش می‌خواد اونو بفروشه، مجبور می‌شه از خونه فرار کنه… و در طی اتفاقاتی با حسام پسری تنها که خانواده‌اش رو از دست داده و عشقی یکطرفه به خواهرخوانده‌اش هستی دارد؛ آشنا می شود.آشنایی حسام و نیهان سرآغاز ماجراهایی می‌شود که …   رمان خواهرخوانده   قسمتی از رمان: پاییز از راه رسیده بود و هوا سرد و شیشه‌های ماشین عرق کرده بود. حسام پشت فرمان ماشین، به انتظار سبز شدن چراغ راهنما نشسته و چشم به دختر بچه‌هایی داشت که بین ماشین‌ها در گردش بودند. یکی فال می‌فروخت و یکی گُل، دیگری اسپند دود می‌کرد و گاهی شیشه‌ی ماشینی را با لُنگ پاک می‌کرد. دختر بچه‌ای هفت، هشت ساله که از شدت سرما گونه‌ها و بینی‌اش سرخ شده ...

  • خواهرخوانده
  • صدیقه سادات محمدی
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 510
  • عاشقانه / اجتماعی
  • بازدید: 8434
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان چیره دل _ روایت‌ داستان، راجع‌به زندگی پر فراز و نشیب ساغر مهرجو، دختر معمولی فرزند آخر محمدمهرجو مکانیک ساده‌یست که درگیرودار زندگی در دانشگاه با و شرط‌بندی ارشیا تهرانی دچار معضل عجیبی می‌شود که او را تحت جبر ناعادلانه قرار می‌دهد تا سرنوشتش دست‌خوش تغییرات شود… در این بین، بهاوند شکیبا پسری که در زندگی‌اش کلی سختی کشیده و بعد از ماجرایی که در شهر خودشان برایش پیش‌ آمده است، با تلخی آن اتفاق شبانه از شهرستان راهی تهران می‌شود… گوشه‌گیری و متانت بهاوند، ساغر شیطنت‌‌جو را کنجکاو با یک اتفاق شیرین و ملوس؛ یک شبه نظرش راجع به بهاوند گرمابخش شده به‌ طوری که درباره او دچار لغزش حسی می‌شود اما حضور پررنگ ارشیا تهرانی که هم‌دانشکده‌‌اش است ...

  • چیره دل
  • کلثوم حسینی
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 1216
  • عاشقانه / اجتماعی
  • بازدید: 8327
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان سه سوت با صداي  خانم سهیلی توپ و ول کردم. همراه صداي برخورد توپ به زمین بقیه توپ ها هم رها شدن. صداي نالهبچه ها با صداي تپ و تپ توپها که می خورد به زمین قاطی شده بود و توي سالن اکو می شد. انگار خانم سهیلی میخواست همین جلسه اولی زهر چشم بگیره تا بقیه ترم حساب کار دستمون بیاد. تمام عضلاتم گرفته بود. بچه ها عرقریزون به سمت رخت کن ها می رفتن و چند نفري هم که قرار بود توپارو جمع دیگه واقعا کسی حال و حوصله حرف زن هم نداشت. اصلا فکرشم نمی کردم واحد بسکتبال این همه داغون باشه. باز صد رحمت به شنا. سرم و توي ساکم خم کرده بودم و داشتم ...

  • سه سوت
  • بهاره. ش
  • h•a•n•a
  • تعداد صفحات : 782
  • عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 80353
ادامه و دانلود

معرفی داستان: داستان کوتاه آقای لژیونر من _ نازنین دخترک دلباخته‌ایست که با مادر خود زندگی می‌کند و نهایت آمال و آزوهایش رسیدن به فوتبالیستی‌ بوده که هر دم دل و دینش را به یغما می‌برد؛ لیک در وانفسای این زندگی هزار چهره مجبور است به پای اشتباهات پدر بسوزد و در سایه‌ی ترس از مردی باشد که با غفلت پدرش، او را در یک شرط‌بندی به غنیمت برده است.     داستان کوتاه آقای لژیونر من   قسمتی از داستان: در رو باز کردم، وارد خونه شدم. رفتم سمت آشپزخونه. نازنین رو دیدم که یه گوشه‌ی آشپزخونه دراز کشیده مایع سفیدکننده هم پیشش بود. رفتم جلو صداش کردم: - نازنین؟ نازنین؟ چی شده؟ چرا این‌جا خوابیدی؟ بیدارشو، بیدار شو! یا اباالفضل! بچه‌م از دست رفت. خدایا ...

  • داستان کوتاه آقای لژیونر من
  • زینب زاهد
  • صبا عباسی
  • تعداد صفحات : 78
  • عاشقانه
  • بازدید: 1458
ادامه و دانلود