آشفته گشتم بي ‌تو در اين جهان پژمرده گشتم بي تو در اين دنيا حالِ دلم مغلوب گرديد بي تو! يک‌‌روز چشمانت را بر بومِ ذهنم ترسيم مي‌کنم همان‌طور با ابهت و با عشق! چشمانش سياه چاله نبود، قهوه‌اي تيره بود همانند، قهوه‌هايِ تلخي که مي‌نوشيد تلخ بود! *** يک‌روز صدايت را در آغوشِ خود حبس مي‌کنم آن‌چنان که نتواني بگريزي چنان که صدايت را به غير از من نتواند کسي بشنود! و نتواني کلمه‌اي سخت گويي *** دلم برايت تنگ شده از همان دلتنگي‌هايِ قديمي خودمان از همان‌هايي که تکنولوژي در آن وجود نداشت از همان‌هايي که، تو بوديُ من! *** مرا از همان اول ضعيف و دلتنگ بار آوردند... . از همان موقعه‌اي که در بطنِ مادر در حال جان گرفتن بودم دلتنگ بودم! دلتنگِ بيرون آمدن و لمسِ ديگران و اکنون دلتنگِ ديدنِ تو و لمسِ ...

  • دلنوشته ژاکاو
  • ilyn_br
  • محدثه فارسی
  • تعداد صفحات : 13
  • منتخب
  • بازدید: 2256
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان قربانی من آلوده‌ام، آلوده به گناه تعدیبه حریم خط قرمزهای تو و تو، یک قربانی هستی و… من نیز یک قربانی هستم. قربانی نیرنگ‌های پنهان در پس نقاب دوستی! و من و تو همراه هستیم در این قربانگاه برای تقدیم این ” قربانی”. از شدت سردرد، از خواب پرید. پلک‌هایش از هم باز نمی‌شد. احساس می‌کرد هر لحظه ممکن است سرش متلاشی شود. بالاخره موفق شد تا کمی‌پلک‌هایش را از هم باز کند؛ بلافاصله‌اشعه‌ی نورانی خورشید چون تیغی برّان در چشم‌هایش فرو رفت. از درد تکانی خورد و به سرعت پلک‌هایش را بست. کم کم لای پلک‌هایش را گشود؛ کمی طول کشید تا چشم‌هایش به نور عادت کند. پشت به پنجره اتاق کرد و به کمک آرنج در ...

  • قربانی
  • مینا سلطانی
  • محدثه فارسی
  • تعداد صفحات : 330
  • عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 5066
ادامه و دانلود

داستان قدیمی و دعواهای بی پایان خانزاده های ده بالا و ده پایین وکدخدایی طماع و حریص مردم ده برای رفتن به شهر از گاری و درشکه استفاده میکردند که سختی های زیادی داشت کدخدا یه ده پایین پیشنهاد خرید اتویوسی را میکند و از او میخواهد در قبال اتوبوس زمین بالرزش نمکش را خریداری کند با چرب زبانی های بسیار اتوبوس قراضه ای را به قیمتی گزاف به خان میفزوشد و زمین با ارزش را از دستش بیرون میکشد خان بالا از شنیدن این خبر احساس رقابت میکند در این بین با دسیسه های کدخدا دعواهایی میان اهالی ده و خانزاده ها اتفاق می افتد. خانزاده ها که روزی یار گرمابه و گلستان هم بودند دشمن خونی میشوند دختر ده ...

  • داستان کوتاه صوتی اتوبوس
  • نسترن بانو
  • فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : گوینده: Atousa
  • داستان صوتی
  • بازدید: 2790
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان عشق بی انتها سریع برگشتم طرفش واییی چه قدر اخمو آدم سکته میکنه موهاش مشکی چشمای مشکی پوست برنزه لبای قلوه ای زیبایی جذابیتش خیلی بود اما خیلی ازش میترسیدم ازش اگه دیدزدنتون تموم شد سلام آب شدم -بفرمائیدهمه اینارو انقدر جدی گفت که قالب تهی کردم با ترس نشستم دکتر بهم نگاه میکرد -خب دکتر ایشون همون ماساژور هستن  -بله ازاین به بعد اینجا زندگی میکنه البته شما گفتید مشکل جای خواب ندارید -بله مشکلی نیست خانوادش  -پدرومادرش فوت کردن وبا داییش زندگی میکنه میخواد از سرباری اونا کم شه اشکام گوله گوله می ریخت با حرفاش که با صدای دادش از جام پریدم -چته واسه چی اینجوری گریه میکنی هانننننن خب اونا مردن تو که نمردی که اینجوری عزا گرفتی جمع ...

  • عشق بی انتها
  • فاطمه بامداد
  • ش.روحبخش
  • تعداد صفحات : 365
  • عاشقانه
  • بازدید: 6210
ادامه و دانلود

تمام چیزی که می‌خواهم حالا تنها یک چیز است. صدای خنده هایت در گوشم، می‌دانی من لحظه های از دست رفته‌ام را می‌خواهم... لبخند هایت را می‌خواهم... من زندگیم را می‌خواهم... من تو را می‌خواهم!در گوشه ترین قسمت اتاقک کوچک مخفی می‌شوم و منتظر می‌مانم. آرام وارد می‌شوی... به یکباره روبرویت ظاهر می‌شوم و تو از شدت ترس فریاد می‌کشی‌ اما بعد از دیدن من لبخند می‌زنی و صدای خنده هایت کل اتاق را پر‌ می‌کند در آغوشم می‌خزی و زمزمه می‌کنی: -این واقعا ترسناک بود مرد... دیگه این کارو نکن! - تو واقعا ترسیدی؟ تمام چیزی که می‌خواهم مرور خاطرات است دختر. چرا نمیایی تا با هم خاطره بازی کنیم؟! تمام چیزی که می‌خواهم ورود دوباره‌ات به زندگیم است. اصلا بیا و دوباره زنگ خانه‌ام را ...

  • تمام چیزی که می‌خواهم
  • ستاره حقیقت جو
  • Ayeda Javid
  • تعداد صفحات : 14
  • محبوب
  • بازدید: 1511
ادامه و دانلود

بودن، فقط عاشق بودن نیست!ترکیبی از چهار حرف است که هر کدام، چونان اکسیری زندگیت را تحت شعاع قرار می‌دهند… عاشق بودن از روزهای خوب و بدش شروع می‌شود و تعمیمش، ادامه‌دار است…ای کاش، می‌شد همه‌ی عاشقانگی‌ها را در یک ″ماه″ خلاصه کرد…دقت کرده‌ای عاشق بودن و عاشقانگی کردن، مثل ماه است؟! گاهی وقت‌ها زیر ابر پنهان می‌شود که نشاید کسی از حال و احوالش خبردار شود… گاهی هم، خود را به نمایش می‌گذارد و گاهی هم، نیم‌رخش را نشان می‌دهد… من همه‌ی آن را در یک ماه و اندی خلاصه می‌کنم، ای عشق‌ترین معشوق من… ″تقدیم به عزیز‌ترین زندگیم، شیلای عزیزم وبرادر گلم سیروان که جسمش را به ستاره‌ها بخشید.″ «بیا…» بیا عاشقانه کنار هم بنشینیم، من برایت دم کرده‌ی بابونه می‌ریزم و تو، مرا به لبخندی ...

  • دلنوشته صوتی یک ماه و اندی
  • Soran
  • فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : فاطمه سادات:)
  • کتاب صوتی
  • بازدید: 2424
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان گناهکاران من مرد دو چهره ی روزگار هستم؛ همان پسر سر به راه گذشته ها و مرد کینه توز این روزها. بی رحمی شده سر لوحه ی زندگی ام.در من به دنبال ویژگی مثبت نباش! من خالی ام از تمام خوبی ها. آری، من قدر مطلق سیاهی ها و نماینده ی تمام کسانی هستم که در این میان ضربه خورده اند.من آماده ام تا انتقام بگیرم. میز عدالتی تشکیل می دهم و خودم هم قاضیش می شوم. بی شک من خودم عدالت را اجرا خواهم کرد. به سرعت سرم را بلند کردم و به چشمانش خیره شدم. حال که او را می دیدم درک می کردم که چه قدر محتاج همین بودن هایش هستم. از جایم بلند ...

  • گناهکاران
  • عطیه شکری tara.at
  • ش.روحبخش
  • تعداد صفحات : 307
  • عاشقانه، معمایی، انتقامی
  • بازدید: 9861
ادامه و دانلود

قلم یک نویسنده روح اوست که هربار درجسم یک نفر به نگارش درمی‌آید و از حال دل او می‌نویسد. من با آدم‌های دنیا قهر نکرده‌ام. فقط حوصله‌ام ته کشیده است؛از آدم هایی که تا مرا می‌بینند سراغ تو را می‌گیرند. از اینکه میان خنده‌هایم، نام تو را می‌آورند و خنده از لبانم می‌گریزد. از اینکه هر زمان ناراحت باشم، می‌گویند: حتما باز خاطرات تو مرا پریشان کرده‌اند. آخر جای خالی تو به این آدم‌ها چه؟! که تا مرا می‌بینند؛ نبودنت را به رخم می‌کشند. نمک بر زخم پاشیدن برای من همین حرفایی است که از رفتنت به من می‌زنند و قلبم را به درد می‌آورند. من با آدم‌های دنیا قهر نیستم فقط از همه ی کسانی که مرا یاد تو می‌اندازند دوری می‌کنم. محبوبم، ...

  • دلنوشته آتی نویس
  • آتوسا رازانی
  • PARISA_R
  • تعداد صفحات : 41
  • ویراستار: its_me
  • بازدید: 1765
ادامه و دانلود

چرا باید در میان این همه آدم من دزد خطاب شوم ؟ کودک هستم بچگی نکرده‌ام کار می‌کنم تا غذایی فراهم کنم. کسی به من توجه نمی‌کند گویا از وقتی به دنیا آمده‌ام نافم را با مشکلات بریده‌اند دیگر با این همه صبر به کجا خواهم رسید؟ باید فکری به حال خودم و برادرم بکنم تا بتوانم حقمان را پس بگیرم دست به سرقتی طلایی می‌زنم که جان مرا به خطر می‌اندازد... مرا میان آدمیان دزد خطاب می‌کنید... چراکه پول آدم‌هایی را می‌دزدم که حتی مرگشان هم، وقتی‌ست که در اسکناس‌هایشان غرق شدند! با خود فکر کردید چه شد که حاضر شدم لقب دزد را با خود یدک بکشم؟ چون روزی تمام دارایی مرا ربودید... احساسم را... اعتمادم را... محبتم را... برادرم را... با سبز شدن چراغ راهنمایی و ...

  • داستان صوتی کوتاه سرقت طلایی
  • نسترن بانو
  • فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : خوانش: ستاره حقیقت جو ،Atousa
  • داستان صوتی
  • بازدید: 2313
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان عشق در اوج هیجان یه شیطون که بیخیال همه چیزه یه آقا پسر مغرور و محکم که دنبال انتقام ازکسیکه بهترین دوستشو ازش گرفته تو این بین ماجراهای گاهی شاد گاهی غمگین پیش میادجانم مامان دارم لباس میپوشم الان میام سریع یه مانتو مشکی جلو بسته که فقط یه کمربند که دنبالش یه زنجیر طلایی داشت ودوسال بند انگشت بالاتراز زانوم بود تنم کردم با مقنعه مشکی و کوله وکفش تخت مشکی طلایی پام کردم وتند از اتاق زدم بیرون و از نرده ها سر خوردم تا زودتر برسم(اره جان عمم?) تند از همه خداحافظی کردم و به طرف حیاط رفتم سوار206سفید خوشگلم شدم و به سمت خونه ی صمیمی ترین و خل وچل ترین دوستم (آتنا) راهی ...

  • عشق در اوج هیجان
  • حمیده محمدی
  • Aisa Hami
  • تعداد صفحات : 140
  • عاشقانه/اجتماعی/پلیسی
  • بازدید: 10927
ادامه و دانلود