خلاصه رمان: سامیار پسری هفده ساله ایه که با خانواده‌ش زندگی خوبی داره و همه چیز طبق روانه تا این که یکی از اعضای خانواده به دام اعتیاد می‌افته و زندگی سامیار و بقیه رو زیر و رو می‌کنه. تا جایی که سامیار به نزدیک‌ترین دوستش چاقو می‌زنه و… دانلود رمان کریستال به دستانم که مالامال از خون شده، نگاه می‌کنم. هوای تابستان داغ است؛ اما من به خود می‌لرزم. صدای ضربان قلبم را در گوش خود می‌شنوم و به فرزامِ غرق در خون که به روی زمین افتاده چشم می‌دوزم. پلک چپم می‌پرد و زمزمه می‌کنم: -لعنتی! و داد می‌زنم: -لعنتـــــی! چشمم به چاقوی ضامن دارم که کنار فرزام است، می‌افتد. همان چاقویی که بدن فرزام را زخمی کرده و من را بدبخت. ...

  • کریستال
  • بهاره غفرانی
  • MaeDew
  • تعداد صفحات : 378
  • عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 4826
ادامه و دانلود

لوازم آرایشی برای زنان و مردان بخشی از زندگی روزمره است. بسیاری از افراد دوست دارند ظاهر خوبی داشته باشند و احساس خوبی داشته باشند و برای رسیدن به این مهم از مواد آرایشی استفاده می کنند. کارگروه محیط زیست (EWG) ، یک سازمان غیرانتفاعی است که به آموزش مصرف کنندگان در مورد محصولات آرایشی و بهداشتی اختصاص دارد ، اظهار داشت که زنان به طور متوسط ​​روزانه 12 محصول مراقبت شخصی استفاده می کنند و مردان تقریباً نیمی از آن را استفاده می کنند.به دلیل رواج مواد آرایشی در جامعه ، مهم است که یک مصرف کننده آگاه و تحصیل کرده باشید. بیاموزید که محصولات آرایشی چیست و چگونه بر شما و محیط تأثیر می گذارند. استفاده از  محصولات آرایشی ...

  • نام رمان:
  • نویسنده:
  • طراح:
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:
  • موضوع:
  • بازدید: 1931
ادامه و دانلود

این‌ها همه تقصیر کیست؟ من؟!آری! همیشه مقصری در میان است و او منم. بزرگترین جرم من این است که به این دنیا پا نهاده‌ام! با آمدن من، زندگی دیگران هم پر از درد و مشکلات شد. شاید اگر منی وجود نداشت، این‌گونه نبود. من اضافی‌ترین ترکیب زندگی‌ شان هستم! اشک‌هایی که از روی گونه‌هایم سرازیر می‌شود، معنای واقعی درد است! دردی که از زخم کهنه‌ای، هر چند سال یک‌بار برمی‌خیزد... درست همان شبی که تو را از دست دادم برای همیشه! از آن شب بود که سالگرد بدبختی‌ام را عزا می‌گیرم...​ *** قدم از قدم که بر می‌دارم، به دریا نزدیک می‌شوم. من در هیچ و پوچ غرق می‌شوم! این حس پوچی مرا خواهد کشت! این حس مقصر بودن، یعنی قطع امید از همه‌ی اتفاقات ممکن...​ *** مرا ...

  • دلنوشتهٔ جرمش زنانگی بود
  • عارفه حمزه
  • رها
  • تعداد صفحات : 11
  • تگ: محبوب
  • بازدید: 1470
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: در تاریکی های زندگی میان هیاهوی خوشی اطرافیانت چه ساده خود را گم میکنی چه ساده دل به کسانی می سپاری که یک روز در زندگیت نقش یه رهگذر ساده را داشتند اما اکنون در نقش سوپر استار زندگیت آنها هستند که خود را گم کرده اند چه ساده بازیچه میشوی و چه ساده به یک نفر دل خوش میکنی و ساده تر از همه اینها آوای چشمانیست که زندگی تو را از تاریکی به سوی سکوتی خوشنوا هدایت میکند سکوتی که همه تلاش میکنن آنرا بهم بزنند اما او نمی گذارد و اینجاست داستان ما آغاز میشود جدال بین دو معشوق برای تصاحب من:) دانلود رمان عاشقانه در حالیکه با حرص داشتم تره ای از موهامو دور انگشتم میپیچیدم ...

  • اوای چشمانت
  • کیانا بهمن زاد
  • نگین قاسمی
  • تعداد صفحات : 350
  • عاشقانه
  • بازدید: 4883
ادامه و دانلود

 گلویم بغض بدی دارد، بغضی که با برگشتن به خاطرات هم نمی‌شکند.دلم تنگ است... .سردرگمم!نمی‌دانم چه راه حلی را پیش بگیرم!پس می‌نویسم و به خودش تقدیم می‌کنم... .شاید بگویید حماقتِ محض است، اما من می‌گویم تنها راهی است که آرامم می‌کند.خاطره‌هایمان یادت هست؟می‌خواهی یادآوری کنم؟فقط مشکل این‌جاست که نمی‌دانم از کجا باید شروع کنم! از دوران کودکی؟ یا از آخرین خاطره‌ی شاد دوسال پیش‌مان؟!​ *** در حال نبش قبر خاطراتم هستم... . و تو در آن بین مانند الماسی درخشان لا به‌ لای خاطراتم می‌درخشی و خودت را به من یادآوری می‌کنی! نمی‌دانی که هر لحظه در خاطراتِ تواَم با تو هستم؟​ *** یک نفر با خنده به من گفت: - «نود و پنج درصد در رویا زندگی کن، و پنج درصد بقیه را در واقعیت!» فقط سکوت ...

  • دلنوشته‌ی بغض تنهایی
  • مریم یونسی
  • غزل زندی
  • تعداد صفحات : 18
  • تگ: محبوب
  • بازدید: 1581
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : رمان عاشقانه نه دخترم، من اگه میگم ورزش کن بخاطر سلامتی خودته واگرنه چیزی به من نمیرسه.خب چرا بابا رو مجبور به این کار نمیکنید؟ اون بیشتر از من به ورزش نیاز داره.به سرش اشاره کرد: این موها با آسیاب سفید نشد، اون شکم بابات سفید اش کرد. نه مامان موهاتون سفید نیست که صورتیه. دیگه منتظر نشدم تا چپ نگاهم کند، خودم از آشپزخانه فرار کردم. ساعتی بعد بابا به جمع ما پیوست و سه نفره مشغول نهار خوردن شدیم. مثل همیشه غر زدنهای مامان شروع شد: آخه مرد مگه تو به فکر سلامتی خودت نیستی چرا انقدر غذا میخوری خوبه چربی و قندی هم داری. بابا هم مانند همیشه با بیخیالی غذا خورد: ای بابا دنیا دو روز خانم بزار ...

  • رمان از کفر من تا دین تو
  • زینب حاجی زاده
  • نگین قاسمی
  • تعداد صفحات : 220
  • عاشقانه
  • بازدید: 8043
ادامه و دانلود

دختری زاده شد از دل آتش.برون آید از او کینه و خشم. آرزویش مرگ. دلش تنگ...این رسم یا مکر زمانه است که هر آنچه بخواهی زمانی یابی که دگر نخواهی.من در هیچ، هیچ شده‌ام. سرگرم خویش ز غم، گیج شده‌ام. گذرم دریچه ز عشق، پیر شده‌ام. آدمی یک بار زندگی می‌کند؛ اما بار‌ها می‌میرد. من خود دیدم کالبدم را شکافتن را. من خود دیدم رفتنم را. *** آه می‌کشم تا غبار غم باز در خانه‌ام ننشیند. آه می‌کشم تا باران هوس باریدن بکند. آه می‌کشم تا چلچله پیغام من را به گوهر مقصود برساند. *** گمانم که دلم دل نیست دیگر. خاکستری بیش نیست دلم. گمانم که آدمیّت را به خاک سپرده‌ام. جسمی بیش نیست دلم. *** به آسمان بگو بگرید تا آتش درونم را خاموش کند؛ قبل از آن‌که موسم دیگری ...

  • دلنوشته نخستین کالبد
  • تیام
  • آرین
  • تعداد صفحات : 12
  • تگ: محبوب
  • بازدید: 1855
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان ساده نیست پسری که زندگی اش را در ماموریت خلاصه کرده. از آن طرف دختری که تمام زندگی اش را پای نویسندگی گذاشته است. چطور به هم می رسند؟ آنها که دنیایشان فرسنگ ها از هم دور است! اصلا بهم می رسند؟ زندگی پستی بلندی دارد، چطور مقابل یکدیگر در می آیند؟ دختر داخل اینه مهربونه، اما کسی باهاش در بی افته به قول معروف ور می افته. در عین مهربون بودن اعصاب معصاب نداره و توی فامیل هم به مغرور بودن معروف شده. هیکلش هم که به لطف انواع ورزش ها رو فرمه. نگاهم رو از خودم گرفتم و روی تخت نشستم. همیشه همینم؛ به کوچکترین اجزای صورتم خیره می شم و سه ساعت واسه خودم توصیفش ...

  • ساده نیست
  • مرضیه علیشاهی
  • نگین قاسمی
  • تعداد صفحات : 280
  • عاشقانه، پلیسی، طنز
  • بازدید: 15640
ادامه و دانلود

نگاهم را که لابه لای شهر می‌لغزانم جز سیاهی، تنها سیاهی نصیبم می‌شود! وفاداری سگان شهر افسانه شده است، انسان‌هایش که دیگر کشک! فانوس‌های کوچه‌های شهر خوابند و کسی دیگر نای ندارد فانوس‌های خاک خورده را روشن کند... دریغ از یک قاشق چایخوری نور! همه را جذام ماتم بلعیده است! دریغ از لبخندی گرم... دریغ از عشقی صاف... دریغ از زندگی... دریغ از زندگی! راستی گفتم زندگی! خدا بیامرز شده‌ها که دیگر دریغ ندارند! هی! خدابیامرزدت زندگی! *** خدابیامرزد انسان را، موجود خوبی بود! غذایش را می‌خورد، سرش در آخور خودش بود... . شکم هر کسی را هم که می‌خواست بدرد قبلش یک ندایی می‌داد! *** خدا بیامرزد زمین را! سیاره بدی نبود امّا نمی‌دانم چرا حماقت کرد و گفت بگویید آدم‌ها بیایند... *** خدا بیامرزد ضحاک را، لااقل انتهایش پشیمان شد! این‌جا خون آدم‌ها را که می‌مکند... ...

  • دلنوشته فانوس‌های این شهر خوابیده‌اند
  • روناهی بازگیر
  • م. عبدالله زاده
  • تعداد صفحات : 15
  • تگ: منتخب
  • بازدید: 1304
ادامه و دانلود

کجاست آن پرنده‌ی جادویی که مرا بر بال‌های خود بنشاند تا با هم به اوج آسمان پرواز کنیم، و در دل شب از نظر پنهان شویم؟ برویم کنار همان ستاره‌ای که نامش سهیل است. به زاری از ته دل یک خواهشِ نالان کنم که بگیرد دست مرا؛ تا من هم سوار بر دنباله‌ی او پرواز کنم به زاری از ته دل یک خواهشِ نالان کنم که بگیرد دست مرا؛ تا من هم سوار بر دنباله‌ی او پرواز کنم... .   *** هنوز هم در این رویا که باز تو را از نزدیک ببینم و تو باز به چشمان من خیره شوی و دوستت دارم را در گوشم نجوا کنی، سَر می‌کنم.آری به راستی دیوانه‌ام که هنوز هم تو را بخشی از رویای خود میدانم! *** دلم ...

  • دلنوشته رویاهای تلخِ نرسیدن
  • نرگس برزن
  • صبا عباسی
  • تعداد صفحات : 12
  • تگ: منتخب
  • بازدید: 1651
ادامه و دانلود