خلاصه رمان: سامیار پسری هفده ساله ایه که با خانوادهش زندگی خوبی داره و همه چیز طبق روانه تا این که یکی از اعضای خانواده به دام اعتیاد میافته و زندگی سامیار و بقیه رو زیر و رو میکنه. تا جایی که سامیار به نزدیکترین دوستش چاقو میزنه و… دانلود رمان کریستال به دستانم که مالامال از خون شده، نگاه میکنم. هوای تابستان داغ است؛ اما من به خود میلرزم. صدای ضربان قلبم را در گوش خود میشنوم و به فرزامِ غرق در خون که به روی زمین افتاده چشم میدوزم. پلک چپم میپرد و زمزمه میکنم: -لعنتی! و داد میزنم: -لعنتـــــی! چشمم به چاقوی ضامن دارم که کنار فرزام است، میافتد. همان چاقویی که بدن فرزام را زخمی کرده و من را بدبخت. ...