دختری در محرم، در مجلس عزاداری احساس میکند هدف عاشورا فقط عزاداری نیست، دربارهی امام حسین تحقیق بیشتری میکند. سراغ حدیثها و روایتها میرود و سعی میکند سخنهای اِمامان را در زندگیش پیاده کند. کمکم زندگیش تغییر پیدا میکند و متوجه میشود دین واقعی چه معنیای دارد. «بخش اول» روسری مشکیم رو با سلیقه، لبنانی بستم. چادرم رو سر کردم و پشت سر مامانم از خونه خارج شدم. بابام چند دقیقه زودتر رفته بود. فاصلهی زیادی تا مسجد نداشتیم و برای همین گاهی بابام زودتر از ما میرفت. تو کوچه با چندتا از همسایهها برخورد کردیم و بعد از سلام و احوالپرسی به راهمون ادامه دادیم. اونها هم میخواستن برن مسجد و عزاداری کنن. طیبه همراه مادرش سر کوچه واستاده بود. تا ...