خلاصه داستان: دانلود داستان کوتاه یک قدم تا بدبختی _  یه دختر که زندگی عالی داره، ثروت زیاد داره، تو ناز و نعمت بزرگ شده ولی یه اتفاق... یه اتفاق ساده باعث می‌شه زندگی دختر از این رو به اون رو بشه... یه اتفاق باعث می‌شه زندگی دختر نابود بشه... پایان نسبتاً خوش ولی گنگ!   دانلود داستان کوتاه یک قدم تا بدبختی     قسمتی از داستان: همه چی از اون روز نفرین شده شروع شد. من به خاطر پول و فامیل و دوستانی که بدِ من رو می‌خواستن بدبخت شدم. بارها با خودم فکر می‌کنم مگه من چی کار کردم؟دانلود داستان کوتاه اجتماعی یک قدم تا بدبختی  چرا باید زندگیم این طوری بشه؟ چرا اونا بدِ من رو می‌خواستن؟ اونا فامیل من بودن اما از هزار تا غریبه ...

  • داستان کوتاه یک قدم تا بدبختی
  • شاینا توکلی
  • آیسا حامی
  • تعداد صفحات : 63
  • اجتماعی
  • بازدید: 3066
ادامه و دانلود

معرفی رمان: دانلود رمان رهایش _ رهایش روایت زندگی آدم‌هایی‌ست که در پسِ بحران آدمیت با واژه زندان و حصار خو گرفته‌اند. رها میان اتفاقاتی که تاریکی دوران را برایش تدارک دیده دچار می‌شود. به درد، به یغمازدگی یک احساس سرد و یک شب نخ‌نمای آلوده که بوی خون می‌دهد‌. واژه‌ها می‌میرند. کلمات جنون گرفته و قیامت می‌شود همان رهایی که میان زندانی خواسته دیگران بودن، رهایِش می‌شود... رهای او...   دانلود رمان رهایش   قسمتی از رمان: آمین می‌پرسید: - از کجا به دنیام آمدی که تمام من شدی؟ کجایش را نمی‌دانستم اما او خودش آن نیمه‌یِ من بود و به من می‌گفت: - تمام من! می‌خندیدم و به شوخی می‌گفتم: - از کنار دار آرزوهام! پیلوت خدیجه سلطان همان زنِ رمان عاشقانه چشم قرمز! یادت هست؟ چله می‌کشیدی و نی ...

  • رهایش
  • افسانه نوروزی
  • مائده شمس
  • تعداد صفحات : 120
  • عاشقانه / تراژدی / اجتماعی
  • بازدید: 14900
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان نجوای عشق با این حرف شادی قلبم تیرکشید واقعیت مثل پتک روسرم فرود اومد شادی راست میگفت مهراد منو دوست نداره این مهم ترین دلیل واسه احمقانه بودن این عشقدستمو رو دهنم گذاشتم سرخوردم پشت درنشستم سرمو روپاهام گذاشتمو ازته دلم زار زدم که یه دفعه توبغل کسی رفتم بوی عطر شادی باعث شد بیشترهق هق کنم شایلی میدونم سخته ولی تو باید بتونی این حسو از بین ببری میدونی اگه مامان بفهمه سکته میکنه نیدونی اگه بابا بفهمه یه بهونه دستش میاد که دیگه نذاره مابیایم شمال شایلی تو که همه اینا رو میدونی سعی کن این حسو از بین ببری شایلی توروخدا قسم کاری نکن که نشه جمعش کرد از بغلش بیردن اومدم با چشمای خیس ...

  • نجوای عشق
  • فاطمه بامداد
  • مائده شمس
  • تعداد صفحات : 510
  • عاشقانه ، اجتماعی
  • بازدید: 7640
ادامه و دانلود

خلاصه داستان: دانلود داستان کوتاه باران صدایم می‌زند _ وقتی که یک‌نفر می‌رود، وقتی که «بود» می‌شود و خاطراتش می‌ماند، همه چیز یخ می‌بندد و سرما به قلب نفوذ می‌کند. حال او رفته‌است و من ماندم و سوال‌های بزرگ و دلیل مبهم رفتنش. می‌گویند قبل رفتن گفته: «باران صدایم می‌زند!» می‌خواهم از باران بپرسم چگونه صدایش زدی که این‌گونه رفتن را ترجیح داد.       دانلود داستان کوتاه باران صدایم می‌زند   قسمتی از داستان: پاهای سست و فرتوتم دیگر برای من نیستند، من نیستم که ساق لرزانشان را جلو می‌برم و به سمت کلبه‌ی ییلاقی هدایت می‌کنم. من مات مانده‌ام... . دانلود داستان کوتاه عاشقانه باران صدایم می‌زند چشم‌هایم به در چوبی بلوطی و نم‌دار کلبه خشک می‌شوند؛ ولی جرئتی برای در زدن ندارم. صداها در گوشم اکو می‌شوند و ...

  • داستان کوتاه باران صدایم می‌زند
  • فاطمه پناهی
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 74
  • عاشقانه / تراژدی
  • بازدید: 3755
ادامه و دانلود

موفقیت یا عدم موفقیت یک کتاب وابستگی زیادی به نوع طراحی جلد آن کتاب دارد. مشخص است که هر چقدر نوع طراحی جلد کتاب بهتر و مناسب‌تر باشد، مشتریان بیشتری به سمت کتاب کشیده خواهند شد. شرکت طراحی گرافیک سلام گرافیک با بیش از 10 سال سابقه در زمینه طراحی انواع جلد کتاب در حال حاضر به عنوان یکی از شرکت‌های طراحی کننده جلد کتاب عالی شناخته میشود. این شرکت با ارائه انواع طراحی جلد کتاب در حال حاضر به یکی  از شرکت‌های طراحی کننده جلد کتاب خلاقانه تبدیل شده است. کتاب‌هایی که این شرکت طراحی کرده است جزو کتاب‌های پرفروش بازار شناخته می‌‍شوند. یک جلد کتاب مناسب باید به صورتی طراحی شود که در مرحله اول مخاطب را به سمت ...

  • بازدید: 2124
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان چشم یاقوتی من دختری به اسم آرا که از وقتی۲۲ساله شده خواب های عجیب می بینه و اتفاق های عجیب‌تر براش اتفاق میوفته.بریم همراه بشیم با آرا تا ببینیم این خواب‌هاو اتفاق هایی که قرار رُخ بده چه تاثیری روی زندگیش میزاره؟ واقعاً دویده باشم‌ و اون اضطراب و هیجان را حس میکردم‌ این خواب ها نمی تونست بی معنا باشن چون اگر دراثر پرخوری یا فکرخیال باشه فقط یک بار این خوابُ میدیدم، نه بیش از پانزده بار غیر از اون خواب های من همه تکه هایی از آینده هستن یک جور الهام،این خواب های عجیب دقیقاً از دوماه پیش که تولد بیستُ دوسالگی گرفتم شروع شده.ساعت رو نگاه کردم شش  و نیم صبح بود یه لعنت ...

  • چشم یاقوتی من
  • فاطمه ارجمندی
  • BLACK.STAR
  • تعداد صفحات : 400
  • عاشقانه/طنز/ فانتزی
  • بازدید: 17913
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان قصر متروکه ی خون آشام ربکا کمی از این حرف تعجب کرد و آلیس نمیخواست بیش از این او را منتظر بگذارد. درباره ی دخترمه،ماریا سپس همه چیز را برای او تعریف کرد،از نگاه های بد جی گرفته تا چشم چرانی ها و حرف هایش برای او گفت،در تمام مدت ربکا با دقت به حرف هایش گوش میداد و در بعضی لحظات از روی تعجب ابروانش را بالا میبرد. وقتی آلیس حرفش را تمام کرد گفت:نمیدونم این درخواستی که ازت میکنم درسته یا نه اما امیدوارم بخاطر دوستت که چیزی به مردنش نمونده درخواستش رو قبول کنی،بعد از مرگ شوهرم،ماریا تمام زندگیه منه و من نمیتونم بدبختیش رو ببینم. ادامه دادن حرف ها برایش سخت شده بود چون بغضی بزرگ در گلویش ...

  • قصر متروکه ی خون آشام
  • مریم دغاغله
  • نگار
  • تعداد صفحات : 450
  • ترسناک
  • بازدید: 13228
ادامه و دانلود

خلاصه داستان: دانلود داستان کوتاه دیگری جان _ نیمه‌ی وجود، جانِ دیگر. نامه‌هایی به برادری زاده‌ی روح و جان... دیگری جانی که تمامِ راوی قصه را می‌شناسد؛ حتی بهتر از خود او. مرور خاطراتی از گذشته و دیگری جانی که همیشه نیمه‌ی پر لیوان را نشان داده و کام شیرین کرده. روایتی از محبتی خالصانه و وابستگی عمیق، به برادری که همیشه هم‌جان است.     دانلود داستان کوتاه دیگری جان     قسمتی از داستان: دیگری جان، جای پایت آنقدر محکم شد، که دیگر وجودت الزامی بود برای اولین نفر بودن برای همه چیز، میدانی همه چیز! آنها خیال میکردند اجازه را آنها صادر کرده‌اند اما نمی‌دانستند، با تو میز گرد گرفته‌ام و تصمیم نهایی را با تو، اولین نفر بودی که فهمیدی از تاریکی میترسم و اولین نفر ...

  • دیگری جان
  • ف فرخی
  • رها امینی
  • تعداد صفحات : 16
  • عاشقانه
  • بازدید: 1483
ادامه و دانلود

معرفی رمان: دانلود رمان مرا از این جهنم بیرون ببر _ می‌دانست که آخرین ایستگاهِ این دلدادگی زندان است؛ با این وجود پذیرفت و اجازه داد محبت‌های ممنوعه معشوق، مثل طناب‌هایی قطور بر قلب و روحش حصار بکشند تا بیشتر اسیر او شود. گویا هنوز امید واهی داشت... . آخر سر هم دید که زمانه صندلی خوشبختی را از زیرپایش کشید، قصه جدایی نوشت و روح او را با طناب‌های خاطرات اعدام کرد. اما این دختر برخلاف اکثر انسان‌های امروز، قدر عشق را می‌دانست، نباید اجازه می‌داد تکه‌ای از قلبش در گوشه گوشه این شهر گم شود. چشم بر روی تمام افرادی که برایشان ساز جدایی می‌زدند بست. تمام خواسته او از غریبه آشنایش این بود: «مرا از دنیای خالی از تو خلاص کن، مرا ...

  • مرا از این جهنم بیرون ببر
  • پناه سازگار
  • مائده شمس
  • تعداد صفحات : 121
  • عاشقانه / جنایی / معمایی
  • بازدید: 7392
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان همان همیشگی _ قطره اشکی از میان مژه‌های تاب خورده‌اش خزید و به روی گونه‌اش سر خورد. لرزش دستانش یک طرف و زمستانی که خیلی زودتر به وجودش رخنه کرده بود، یک طرف دیگر. خودش را لبه‌ی یک پرتگاه حس می‌کرد؛ که نه راه پیش داشت و نه راه پس… به راستی که چرا زندگی با او یک بازی تلخ را شروع کرده بود؟ زندگی‌اش مانند یک مار پله شده بود؛ که تا چندقدم بالا می‌رفت و با امید آنکه دیگر نیش نمی‌خورد به راهش ادامه می‌داد؛ اما امان از روزی که مار نیشش می‌زد و همان مسیر چند ساله را در عرض چندثانیه باز می‌گشت!   دانلود رمان همان همیشگی   قسمتی از رمان: رمان عاشقانه همان همیشگی _ شهرزاد سرش ...

  • همان همیشگی
  • طناز فلاح تفتی
  • ریحانه فنایی
  • تعداد صفحات : 417
  • عاشقانه / اجتماعی
  • بازدید: 9702
ادامه و دانلود