معرفی رمان: دانلود رمان برادرزاده در پاریس _ "در نومیدی بسی امید است، پایان شب سیه سپید است." درد غلیان میکند، غوغای عظیم بیپناهی به پا میشود و چشم به جای اشک، خون گریه میکند. دست جبر دور تا دور گلوی زندگی مهسا پیله بسته اما در چرخ گردون زندگی هیچ چیز در حال سکون باقی نمیماند. امیرعلی طلوع زندگی مهسا میشود؛ روزنههای نجات باز میشوند، نور حقیقت پردهها را کنار میزند و رازهای مگو را فاش میکند. دانلود رمان برادرزاده در پاریس قسمتی از رمان: در رو آروم باز کردم ولی با چیزی که دیدم دستم رو هوا خشک شد! امکان نداشت! دروغ محض بود! یه خیال بود... . اون دختری که اونجا داشت برای مرگ آماده میشد، مهسای من نبود! مهسای من قوی بود...مهسای ...