خلاصه : دانلود رمان هیچوقت اعتراف نکن نفس به همراه دخترخاله اش رزا میره پیش یک روان پزشک که خاطراتشو تعریف کنه ازهمه جااین دکتره خیلی جوونو شیطون بوده … میشه گفت داستان درمورد آدمایی هست که به خاطر اعترافاتشون ضربه میخورن درصورتی که بازم توی زندگیشون شادی و خنده هست ولی بازم باچاشنی یک م کهنه غمی که توی نگاهاشون بیداد میکنه… – وای رزا من عمرا پامو بزارم توی اون مطب. ای بابا حالم خوبه دیگه !!!ولم کن!!!!! – ا ا ا حالتون خوبه؟؟پس حتما اون من بودم که افسردگی گرفته بود نه؟؟؟؟؟ – آره توام افسردگی گرفته بودی. – ای کوفت درسته دو تامون بعد از اون سفرکوفتی افسردگی گرفتیم. – ولی به خدا رزا افسردگی ما که حاد نبود فقط یکم ...