معرفی رمان: دانلود رمان هاید _ هاید داستان زندگی خواهر و برادری‌ست که از دست یک آدم شرور مخفی می‌شوند و نیروهایشان را پنهان می‌کنند و سال‌هاست از قدرتشان استفاده نکرده‌اند، اما سر یک اتفاق ناگهانی مجبور می‌شوند محلی زندگی‌شان را ترک کنند و در این مسیر با اتفاقات جدیدی روبرو می‌شوند.   دانلود رمان هاید   قسمتی از رمان: نفس حبس شدم رو بیرون دادم و خودم رو از داخل آب کشیدم بیرون... دوباره نفس گرفتم و خواستم حرف بزنم که دوباره با دستاش به شونه‌هام فشار اورد و سرم رو برد داخل آب.. از زیر اب و یخ‌هایی که روی آب نقش می‌بست چهرش رو میدیدم.. درحالی که میخندید دستاش رو به شونم فشار میداد و اجازه بیرون اومدن بهم نمیداد.. کل بدنم یخ ...

  • هاید
  • مرجان جانی
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 382
  • عاشقانه / فانتزی
  • بازدید: 3279
ادامه و دانلود

معرفی داستان: دانلود داستان کوتاه فرمانروای (دورگه جلد اول ولیعهد گمشده) _  تو دنیایی که ما زندگی می‌کنیم، آدمایی به نام محافظ وجود دارن که خودشون متعلق به یک دنیای دیگن اما از دنیای ما انسان‌ها در برابر شیاطین و نیروهای اهریمنی، محافظت می‌کنن. از قضا یه شب، یه نفر از این محافظ‌ها به اسم توماس، پسری رو تو دنیای ما پیدا می‌کنه که پدر و مادرش توسط گرگینه‌ها کشته شدن و تصمیم می‌گیره که این پسر بچه رو به دنیای خودش ببره اما نمی‌دونه که این بچه ممکنه چه اتفاقات بدی رو براش رقم بزنه!​   دانلود داستان کوتاه فرمانروای (دورگه جلد اول ولیعهد گمشده)   لینک دانلود جلد دوم داستان دانلود داستان کوتاه فرمانروای دورگه (جلد دوم آخرین قربانی)     قسمتی از داستان: «اگه بتونی رو کاری ...

  • داستان کوتاه فرمانروای (دورگه جلد اول ولیعهد گمشده)
  • ریحانه مدنی
  • دیانا نظری
  • تعداد صفحات : 143
  • فانتزی / تراژدی
  • بازدید: 1538
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان آخرین نفر _ رﯾﺤﺎﻧﻪ دﺧﺘﺮی ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻨﺮ ﻋﻼﻗﻪ داره ﻧﺎﺧﻮاﺳﺘﻪ اﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﺑﺮای ﺧﻮدش و ﺧﺎﻧﻮادش ﻣﯿﻔﺘﻪ اﻣﺎ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮن ﻣﺒﺎرزه ﻣﯿﮑﻨﻪ و ﺳﺮ اﻧﺠﺎم ﺑﺎ ﺟﻨﯽ ﺑﻪ اﺳﻢ آرﮐﺎ آﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﻪ که ﻣﺎﺟﺮای اﯾﻦ دوﻧﻔﺮ ﺟﺎﻟﺒﻪ... بخشی از داستان بر اساس واقعیت است.   دانلود رمان آخرین نفر   قسمتی از رمان: اﻣﺮوز ﻣﺜﻞ اﯾﻦ ﺳﻪ ﭼﻬﺎر روزه ﻫﻮا ﺑﺎروﻧﯽ ﺑﻮد و ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮ اﯾﻦ ﻫﻮای ﺳﺮد ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ. ﻣﺪرﺳﻪ ﭘﻮف ﮐﻼﻓﻪ ای ﮐﺸﯿﺪم درﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ زﯾﺮ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺟﺪ و آﺑﺎد ﺳﺎزﻧﺪه ﻣﺪرﺳﻪ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪادم رﻓﺘﻢ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺤﻮﻧﻪ ﺑﺨﻮرم ﻣﺎﻣﺎن و ﺑﺎﺑﺎ و رﻫﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮدن ﺻﺒﺤﻮﻧﻪ ﻣﯿﺨﻮردن ﻣﻦ:ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﭼﺮا ﻣﯿﺨﻮرﯾﻦ؟ رﻫﺎ:ﺳﻼﻣﺖ ﮐﻮ؟ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮ ﺑﺮاش ﭼﺮﺧﻮﻧﺪم و ﮔﻔﺘﻢ:ﺳﻼم ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ:ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ دﺧﺘﺮم رﻓﺘﻢ ﮐﻨﺎر ﺑﺎﺑﺎ ﻧﺸﺴﺘﻢ و ﺷﺮوع ﮐﺮدم ﺧﻮردن ﺻﺒﺤﻮﻧﻪ ﺧﺐ ﺑﺰارﯾﺪ ...

  • آخرین نفر
  • ریحانه حیدری
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 271
  • عاشقانه / فانتزی / طنز
  • بازدید: 7412
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود دلنوشته متظاهر به شادی _ و من! کسی هستم که یک عمر! درد خود را فقط، خودم فهمیدم. خنده‌هایم برای همه بود و همدم تنهایی‌هایم گریه‌هایم شد.   دانلود دلنوشته متظاهر به شادی   قسمتی از دلنوشته: گاهی وقت‌ها نفس‌مان می‌گیرد. و همه فکر می‌کنند که، بیماریِ تنفسی است. ولی افسوس که، هیچ‌کس نمی‌داند. بیماری نیست. بغضی است که انتهایِ گلو، نشسته است.​ *** با هر حرفی خندیدم! با هر سازی رقصیدم! در هر بازی بودم. در هر شادی شرکت کردم. ولی نمی‌دانم چرا... . تمام خنده‌هایم! تمام شادی‌هایم! خنجری بر روح پُر دردم بود.​ *** و کاش بدانی؛ که هر خنده من، تلخ تر از، هر گریه توست.​ *** دنیا؛ می‌دانی که دگر،حالی ندارم؟! توانی برای، غم پنهانی ندارم؟! من که با هر ساز تو، چرخیدم و دستی زدم. بیا و این بار بگذر. به خدا دیگر، نایی ندارم.​ *** گفتم: خسته‌ام. گفت: خستگی در کن. گفتم: درد دارم. گفت: مسکنی بخور. گفتم: ...

  • دلنوشته متظاهر به شادی
  • نسترن آقازاده
  • صبا عباسی
  • تعداد صفحات : 24
  • عاشقانه
  • بازدید: 1535
ادامه و دانلود

معرفی رمان: دانلود رمان این مغز با افکارش به فروش می رسد _ همه‌چیز از آنجایی شروع شد که بار زندگی گردنش افتاد. بعد اتفاقی که افتاد ماجرای عجیبی پیش اومد. از فرارش تا پاکسازی شهر، قاتل روانی و... چند رفیق که اتفاقات پیچیده‌ای براشون رخ میده. آدم‌ها تغییر می‌کنند؛ اما این تغییر فرق داشت. اون رو از یه آدم مثبت و فرشته، تبدیل به آدم سرد و شیطانی کردن که می‌تونه به راحتی همه رو شکست بده. اما در زندگی همه‌چیز اون جوری که فکر می‌کنی خوب پیش نمی‌ره!   دانلود رمان این مغز با افکارش به فروش می رسد   قسمتی از رمان: وارد داروخانه شدم. بوی الکل زیر بینی‌م پیچید. از این بو متنفر بودم چون یاد آمپول می‌افتادم و همین باعث استرسم می‌شد. نسخه ...

  • این مغز با افکارش به فروش می رسد
  • صبا طهرانی
  • مائده شمس
  • تعداد صفحات : 315
  • عاشقانه / جنایی / مافیایی
  • بازدید: 2675
ادامه و دانلود

معرفی داستان: دانلود داستان کودک طلسم چشمان سبز آبی _ داستان در رابطه با شاهزاده‌ی جوانی به نام ارسلان است که مادرش به بیماری سختی دچار می‌شود که اطبا از معالجه‌ی او عاجز می‌مانند اما پیرمرد دانایی پرده از ماجرای بیماری مادر شاهزاده برمی‌دارد و می‌گوید او طلسم شده است و تنها راه باطل کردن طلسم ریختن خون دختری است که یک چشم او سبز و چشم دیگرش آبی باشد. شاهزاده دستور می‌دهد تا سربازانش در سرزمینش جستجو کنند و چنین دختری را ‌بیابند اما...   دانلود داستان کودک طلسم چشمان سبز آبی   قسمتی از داستان: در سال‌ها‌ی دور در سرزمینی پهناور، پادشاهی قدرتمند حکومت می‌کرد. پادشاه اردلان همسری مهربان به نام آتوسا داشت که با مردم بسیار مهربان بود. آن‌ها فقط یک فرزند به ...

  • داستان کودک طلسم چشمان سبز آبی
  • م.صالحی
  • مائده شمس
  • تعداد صفحات : 214
  • فانتزی
  • بازدید: 1900
ادامه و دانلود

معرفی رمان: دانلود رمان وقتی قوانین شکسته می شوند _ هر آدمی گذشته‌ای داره؛ ولی دنیل استایلز‌ یاد گرفته تو گذشته زندگی نکنه. با وجود تمام اتفاقات پشت سرش زندگی بهش آموخته که هر اتفاقی هم بیوفته چرخش باز هم می‌چرخه؛ اما مثل این‌که این‌بار دست خودش نیست! هر چقدر اون بخواد گذشته رو توی گذشته نگه داره، چرخ دنیا این‌بار برعکس می‌چرخه و یه دختر ساده‌ی نیویورکی رو به دنیای مرموز شب می‌کشونه! دنیای شب جاییه که بر پایه قوانین سفت و سخت اداره میشه؛ اما برای این دنیا هم قراره چرخ برعکس بچرخه، چرا که خون‌آشامی هزار ساله از زندگی در خفا خسته شده.   دانلود رمان وقتی قوانین شکسته می شوند   قسمتی از رمان: زن به دو سال زندان محکوم شد، سن ...

  • وقتی قوانین شکسته می شوند
  • میم.ژوپیتر
  • آرزو توکلی
  • تعداد صفحات : 724
  • عاشقانه / فانتزی
  • بازدید: 4573
ادامه و دانلود

مقدمه: دانلود دلنوشته کاش نمی ماندی _ تو مرا در بطنت به‌وجود آوردی. ولی ای‌کاش؛ ای‌کاش نمی‌ماندی و می‌رفتی... . تا در این جهنم ذره ذره آب نمی‌شدی...!   دانلود دلنوشته کاش نمی ماندی   قسمتی از دلنوشته: می‌دانم از ماندن ناراحتی و وجود من مانع شده است. اگر تو می‌رفتی، من نیز نبودم... من در این جهنم نمی‌آمدم! اگر نمی‌ماندی... ای کاش نمی‌ماندی!​ *** در وجود تو لخته‌ای خون بودم! گذشتن از آن لخته خون راحت بود یا ماندن در این جهنم؟! می‌دانم دل‌سوز هستی؛ اما... ای‌کاش نمی‌ماندی!​ *** من روز به روز بزرگ می‌شدم تو مرا با جان و دل پرورش می‌دادی اما... مگر نمی‌دیدی سختی دوران بارداریت را؟! مگر نمی‌دیدی حرف‌ها و نداری‌هایش را؟! چرا ماندی؟ چرا، مرا این وسط حرام کردی؟​ *** من آمدم، کم‌کم بزرگ شدم و دیدم! تمام اشک‌های پنهانیت را... تمام زجه‌های خفه‌ی درون بالشتت را! ای کاش نمی‌ماندی!​ *** به یاد می‌آوری؟! آن‌موقعی را می‌گویم که نگاهِ غم‌دارت، نثار من ...

  • دلنوشته کاش نمی ماندی
  • ماه راد
  • صبا عباسی
  • تعداد صفحات : 28
  • عاشقانه
  • بازدید: 1349
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان مهجور عشق صدای تیک تاک ساعت رومیزی تنها صدایی بود که در اتاق می‌شنید. اتاق غرق در سکوت بود و گاهی فقط هو هوی باد پاییزی از پنجره به گوش می‌رسید. ستاره روی تخت دراز کشیده و نگاهش به سقف بود، آب دهانش را قورت داد و پلک بست. با خوردن دو قرص آرامبخش باز هم خواب به چشم‌هایش نمی‌آمد و ساعت‌ها بود که از این پهلو به آن پهلو می‌چرخید. نگاهی به ساعت انداخت، یک ساعت دیگر مراسم عقد برگزار می‌شد. زبان روی لب کشید و با سر انگشتان اشک‌هایش را از گونه برداشت. صدای پدرش بود که در سرش چون ناقوس صدا می‌داد و برای محضر رفتن مثل سدی مقابلش بود. « ستاره... تو دیگه ...

  • مهجور عشق
  • ص محمدی
  • آرزو توکلی
  • تعداد صفحات : 800
  • عاشقانه/اجتماعی
  • بازدید: 4933
ادامه و دانلود

معرفی رمان: دانلود رمان خاطراتی که قاتل اند _ گاهی سر و کله‌ی خاطراتی پیدا می‌شود که پر قدرت‌تر از زهر، حکم قتل را صادر می‌کنند! دختر هفده ساله‌ای، تمام زندگی‌اش را در اتاقی زندانی است؛ فارغ از این‌که دلیلش را بداند. وقتی به سختی از آن زندان عجیب رهایی می‌یابد، به رازهای عجیبی از زندگی مبهم خود پی می‌برد. این میان سرگردی برای باز کردن گره‌های زندگی‌اش به او کمک می‌کند، اما بعد به حقایق عجیب و دردناکی پی می‌برد...حقایقی که به گذشته‌ی او هم پیوند خورده است!   دانلود رمان خاطراتی که قاتل اند   قسمتی از رمان: مانند همیشه در سکوت مستولی به سر می‌برد. لحظه‌ای چشم از پرده‌ی حریریِ پنجره که در نسیم می‌رقصید، برنمی‌داشت. جز نور ماه که از پنجره‌ی مربعی ...

  • خاطراتی که قاتل اند
  • مهسا صفری
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 400
  • معمایی / درام / پلیسی
  • بازدید: 6724
ادامه و دانلود