دانلود رمان روزهای برفی قسمتی از متن کتاب: دانلود رمان روزهای برفی یه نگاه دیگه به ساعتم انداختم..وای نهههه…ساعت از سه گذشته..یعنی یک ساعت و نیم تاخیر..یه نفس عمیق میکشمو با ترس کلیدمو در میارم که یه دفعه در باز میشه، وای نه خودشه…زود سرمو میندازم پایین که نگام به چشمهایعصبانیش نیفته، خودشو میکشه کنار و باسر اشاره میکنه برم تو، یه دفعه داد میزنه: - ساعت چنده؟