خلاصه داستان: دانلود داستان کوتاه کهکشان عجایب _ روزی مهدی داشت سفینهش رو درست میکرد. دوستاش اومدن خونهش و بهش برای درست کردن سفینه کمک کردن. اونا بهش گفتن حالا که سفینه درست شد، ما رو به یه سیاره ببر. مهدی پرسید: «کدوم سیاره؟» گفتن: «مریخ» اونا سمت مریخ حرکت کردن اما یکی از دوستان مهدی دکمه پرواز با سرعت نور رو زد. اونا بعد از دوازده ساعت سفر با سرعت نور به یه سیاره عجیب رسیدن که...! دانلود داستان کوتاه کهکشان عجایب قسمتی از داستان: خونه خودم بودم و مشغول درست کردن سفینهم بودم. زنگ خونه رو زدن. رفتم در رو باز کردم. دیدم رامتین، مانی، دانیال، مهدیس و طهورا هستن. اونا سوار ماشینهای شارژیشون بودن. گفتن: - سلام در رو باز کن ما ...