مقدمه : من یک طرح زنم یک طرح زن قهار از کوه و دشت و بیابان بگیر تا جنگل و دریا و صحرا ایده میگیرم طرح میزنم سایه میزنم خلق میکنم برایم فرقی ندارد کجا باشم و چه میکنم هروقت اراده کنم طرح هرچه را که بخواهم میزنم هرچیزی که بخواهم را با مدادم خلق میکنم میگویند خوب نیست هنر ارزشی ندارد اما...من باافتخار برایش ارزش میخرم ارزش هنر را فهمیدن هنری است که هنرمند داند و بس امده ام تا دوباره طرح بزنم حال این بار کمی متفاوت تر کمی خاص تر این بار طرح قلبم را میزنم طرح دلم را طرح هرچه که در دلم مانده است قرار نیست حول محور یک موضوع باشد این جا قانون خاصی ندارد قرار است فقط طرح ...