خلاصه: دانلود رمان نوشیدنی تلخ پلک های تبدارم رو روی هم گذاشتم و سرم رو به پشتی صندلی تکیه دادم.سعی کردم اتفاقات چند دقیقه پیش رو از ذهنم پس بزنم ولی مگه ممکن بود!ضربان قلبم به اوج رسیده بود و هر چقدر هم نفس عمیق میکشیدم بی فایده بود.خیره به قطرات درشت باورن که به شیشه ماشین ضربه میزد دستام رو روی فرمون گذاشتم و پیشونیم رو بهش تکیه دادم. التهاب بازدم های عمیق و تبدارم روی تمام صورتم پخش میشد و حالم رو خراب تر میکرد. برای بار هزارم صدای زنگ موبایل روی اعصابم خط کشید. تمام حرصم رو با کشیدن انگشتم روی صفحه لمس موبایل خالی کردم. -چیه؟-کجایی؟-قبرستون!چه فرقی داره؟-بیا ببینمت -هرچی میخوای بگی پشت تلفن بگو حوصله ندارم-نشنیدی چی گفتم انگار؟ عصبانیتم از خونسردی ...