خلاصه: دانلود رمان شکاف این روز ها هم خوشحالم هم غمگین..! نمیفهمم.خودم هم حالم را نمیفهمم...گاهی قند در دلم آب میشود و روحم به آسمان پر میکشد.. گاهی دلم تنها یک اتاق میخواهد تاریک و سوت و کور !!!!که بنشینم گوشه و کنارش و ثانیه به ثانیه ام را هم آغوش غم شوم نمیدانم تنها چیزی که میدانم این است که این روز ها دلم بچه میشود دمی میخندد دمی میگرید و پا به زمین میکوبد دمی بهانه های کودکانه میگیرد دل کوچک من ❤ آرام باش! خودم هوایت را دارم دانای کل دخترک خودش رو در بغل تیمور خان می اندازد دست تیمور خان حمایتگرانه دور بدن دردمند دخترک حلقه میشود دخترک کمی آرام میگیرد ...خیلی وقت بود که محبت پدرانه را حس نکرده بود با یادآوری بلایی که ...