خلاصه: رمان اجتماعی که شما عشق به معشوق واقعی را تجربه می کنید عـشق بد نیست، اما اگه به جا نباشه اگه از رو عقل نباشه، میشه بدترین اتفاق زندگیتاین جملهی همیشگی مامانم بود. مادری که همیشه برام بهترین بود و بهتر از اون برام وجود نداشت. البته برای هر دختری، مادرش براش بهترینه. حتی اگه مادرش بد باشه...مادرم با وجود اون همه سختی، من و داداشم رو بزرگ کرد. تو افکار خودم غرق شده بودم که مادرم اومد سمتم...رو مبلی رو به روی من نشست، لبخندی زد و گفت: _چیزی شده رها؟ خیلی تو فکری! سرم رو انداختم پایین... وای فهمیده که این روزها، یک مرگم هست. حالا چیکار باید میکردم؟ مادرم گفت: _رها! حالت خوبه؟ لبخند مصنوعی زدم: _ آره، خوبم ــ مطمئنی؟ ــ آره مادرم چشم هاش رو ریز ...