خلاصه رمان : رمان عاشقانه توافق شیرین داستان دباره دختری هست که مجبور میشه به یک توافق اجباری یک ازدواج اجباری و ادامه این اجبار تبدیل به عشق میشه با صدای زنگ گوشی از خواب پریدم وای باز خواب موندم فقط عجله کردم که خودمو زود برسونم دانشگاه که اگه امروز سرکلاس این پیر خرفت دیر می رسیدم کله ی منو میکند اخه بار اولم که نبود با عجله رفتم سمت دسشویی بعد کارایه انجام شده زود اومدم بیرون رفتم سر کمدم و یه مانتو قرمز با یه جین مشکی و مقنعه مشکی از کمد بیرون اوردم با عجله پوشیدم رفتم جلو اینه تا موهامو شونه کنم که به صورتم خیره شدم (چشم های طوسی پوستی سفید بینی عروسکی لبای صورتی قلوه ای موهای ...