در کلاس درس پزشکقانونی،استاد گفت:- «سوختگی سه نوع است.درجهی یک؛ پوست قرمز میشود.درجهی دو؛ پوست تاول میزند.درجهی سه؛ بافت استخوان از بین میرود!»در جهنمی که من زندگی میکنم،هنگام سوختن نه پوستی قرمز میشود. نه تاولی پدیدار میشود.نه استخوانی متلاشی میشود.از دورن میسوزم! ذرهذره وجودم میسوزد،باطنم سوخته؛ امّا ظاهرم آراسته است. قلبم، در کورهای آتشین میتپد! درد را، در تمام بدنم حس میکنم. امّا دم نمیزنم، فریاد نمیزنم! این نوع سوختن، فقط متعلق به من است! سوختگی درجهی چهار... . *** کودکی بودم، فارغ از درک هر غم و اندوه. فارغ از دانستن نیرنگ و دروغ. پاک، سفید، نورانی... . اکنون چه هستم؟! بزرگسالی سرشار از غم و اندوه کاملاً آگاه به نیرنگ و دروغ. کثیف، سیاه، تاریک! در کودکی بیگناه بودم. در بزرگسالی ناگهان، در دادگاه روزگار، گناهکار شناخته شدم... . حکم صادر شد: «گناهکار از بهشت رانده شود، به جهنم ...