اینها همه تقصیر کیست؟ من؟!آری! همیشه مقصری در میان است و او منم. بزرگترین جرم من این است که به این دنیا پا نهادهام! با آمدن من، زندگی دیگران هم پر از درد و مشکلات شد. شاید اگر منی وجود نداشت، اینگونه نبود. من اضافیترین ترکیب زندگی شان هستم! اشکهایی که از روی گونههایم سرازیر میشود، معنای واقعی درد است! دردی که از زخم کهنهای، هر چند سال یکبار برمیخیزد... درست همان شبی که تو را از دست دادم برای همیشه! از آن شب بود که سالگرد بدبختیام را عزا میگیرم... *** قدم از قدم که بر میدارم، به دریا نزدیک میشوم. من در هیچ و پوچ غرق میشوم! این حس پوچی مرا خواهد کشت! این حس مقصر بودن، یعنی قطع امید از همهی اتفاقات ممکن... *** مرا ...