خلاصه: دانلود رمان نانحس و درد وقتی معنا پیدا میکند که در گیر و دار افکار پوسیدهی اطرافیان، انگ نحس بخوری. از طوفانهای همه جانبه بریده باشی، از حرفهای بیاساس دیگران و رسومات پوسیده و به دنبال سر پناه پیش کسی بروی که فکر میکنی همخانهات است اما یک جاذبه و نیرو همه چیز را تغییر میدهد و رازهای زیادی فاش میشود. مقدمه : وقتی که نبض زندگی با من درخون نشست و غم دهن وا کرد چشمانمان درهم گره خورد و آیینه را آیینه پیدا کرد (علیرضا آذر) آروم در ورودی رو بستم و به داخل رفتم. رمان اجتماعی صدای پچ پچ میاومد. یکم جلوتر رفتم و پشت دیواری که راهروی ورودی رو به نشیمن متصل میکرد قایم شدم. مامان و آقاجون روی مبلهای سلطنتی طلایی رنگ، نشسته ...