رمان قاصدک من

رمان قاصدک من

رمان قاصدک من

 

خلاصه:
رمان قاصدک من داستان زندگى شیدا احسانى از ۵سالگى است تا جوانى . خانواده ایى با پدرى معتاد و بدزبان اما سخت کوش و غیرتى ومادرى مظلوم و ساده.شیدا با داشتن برادرى بیرحم و برادری مهربان دراین خانواده ى پراز تفاوت هاى فاحش، رشد مى کند و بزرگ مى شود .کودکى او با اتفاق بزرگترى درجامعه رقم مى خورد انقلاب اسلامى ونوجوانیش با حادثه ی بس بزرگ جوش مى خورد :جنگ.

پیشنهاد ما به شما

دانلود رمان بالاخره پیدات کردم

دانلود رمان التهاب یک دوران

دانلود رمان مقدس ترین حس دنیا

نام رمان:قاصدک من
نویسنده:نیلوفر.ر(دخترعلی)
ژانر:: اجتماعى
تنها دخترى ساده و معمولى در جریان روان زندگى خشن

وگاه مهربان قد مى کشد و بزرگ مى شود .
ورود بهروز پسرک خردسال تنها حادثه ى بزرگ زندگى شیدا ست.

شیدا، شیدا کجایى دختر؟
دخترک ۵ساله بى توجه به صداى خشمگین مادر از لاى در بازشده،

بیرون را نگاه کرد.
پسرها ودخترهاى محل در فضاى باز سه راهى کوچه مشغول بازى بودند.
با دیدن مرتضى تپل که دنبال توپ می دوید لبخندى روى لبهایش نشست

،اما عمر ان لبخند با ضربه ایی که مادر بر کمرش نواخت کوتاه شد.
-ذلیل شده صد بار گفتم حواست به مهرى باشه

،بدو برو نِگَرش دار تا من برم سر کوچه وبیام.
شیدا لب هایش را بر روى هم فشرد تا اشک نریزد واعتراض نکند.
به سالن رفت ومهرى را از روى زمین بلند کرد وبه بغـ*ـل کشید.
مهرى خندید ودندان هاى کوچک تازه ریشه دوانده

شده را به زیبایى به نمایش گذاشت.
شیدا پرسید:دوست دارى بریم بیرون بازى نگاه کنیم؟

تازه معصوم ومرتضى هم هسن.(هستن) رمان جدیدقاصدک
کودک دوساله به شیرینى گفت:بییم.(بریم)
شیدا مانند مادرى مهربان گفت:صورتت کثیفه بذار بشورمش.
مهری را به سمت حوض کوچک داخل حیاط برد وبا دست

کوچکش اب بر چهره ى سفید وتپل مهرى ریخت وبا استین

لباس بلندونارنجى انرا پاک کرد.
-حالا خوگشل(خوشگل) شدى ، بریم.
مهرى دوساله دست در دست خواهراهسته اهسته از

خانه خارج شد وتکیه بر سینه ى خواهر روى پاهاى دراز شده ى

شیدا نشست وبا چشمان درشت وتیره اش ذوق زده به

جست وخیز پسرها خیره شد. رمات قاصدک
معصومه با چادرکهنه ى مادرش کنار دخترها امد. چادر کهنه

پهن زمین شد وسه دختر کوچک بر رویش نشستند.
وقتى مادربا زنبیل پر از خرید برگشت دختران کوچه روى چادر کهنه

مشغول دست زدن بودن ودوپسرک لاغرو سبزه با مسخرگى کامل ،

ورجه وورجه مى کردند، به خیال خود مى رقصیدند.
صداى قهقه ی مهرى بلندتر از همه بود.
ورود مادر به خانه با ورود نادر به کوچه همراه شد. دانلود رمان قاصدک
نادربا دیدن ان ها با خشونت غرید:
– شیدا پاشو برو تو ، دیگه نبینم تو کوچه ایى . پاشو.
“پاشوى دوم “ترس درجان دخترک ریخت ،چنان از جا جست

که گویى حیوانى وحشى گازش گرفته است!رمان قاصدک 
حتی معصومه هم با ترس سلام کرد واز جا پرید.
نادر در ١۶سالگى خشونتى افسار گسیخته داشت که هنگام

عصبانیت موجب هراس تمامى بچه ها مى شد.
گرچه پسران کوچه با حسرت به او نگاه مى کردند،زیرا نادر

عضو تیم فوتبال مدرسه وعضو تنها باشگاه کونگ فوى شهربود.
پسرى پر شور و قدرتمند با اندامى ترکه ایى وچهره ى سبزه ى

جذاب وصدای پرقدرت وخشن.

پیشنهاد ما به شما

رمان شاهزاده ی گدا |ستاره حقیقت جو

رمان در پس یک پایان | روشنک.ا

مطالعه رمان قاصدک من

منتشر شده توسط :REZA_M در 2234 روز پیش

بازدید :854 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..


افزودن نظر