خلاصه رمان :
دانلود رمان هیچکی مثل تو نبود آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها روراضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر زیرکی کارهای خودشم بکنه.
تلاش اصلیش اینه که به گفته مادرش خانم باشه و چقدر سخته خانم بودن با توجه به داشتن
کودک درون فعال و کمی بی حواسی.
در هر تلاش آنا برای خانم بودن باعث میشه که مدام سوتی بده و صحنه های جالبی ایجاد کنه
خمیازه ای کشیدم. چشمهام هنوز بسته است. یکم چشمهام و مالیدم و بازشون کردم. سرمو کج کردم و به ساعت روی دیوار نگاه کردم.
نیشم باز شد. هر روز دیر تر از دیروز. خوب چی کار کنم دیشب که نه، امروز ساعت ۶ صبح خوابیدم. بایدم ساعت
دانلودرمان هیچکی مثل تو نبود
۱۲:۳۰ بیدار به شم. حالا خوبه دیگه مامان نمیاد با جیغش بیدارم کنه.
دوباره یه خمیازه کشیدم و پاشدم. یه دست به صورتم کشیدم و همراه یه خمیازه از اتاق رفتم بیرون. چشم چشم میکردم ببینم مامان کجاست. حتما” طبق معمول رمان اجتماعی تو آشپزخونه است. رفتم تو دستشویی و دست و صورتمو شستم. حتی تو آینه خودمو نگاهم نکردم. چیه دیدن قیافه خودم هر روز. چیز جدیدی توش نبود که ببینمش.
رفتم تو آشپزخونه. آدم هر ساعتی که بیدار به شه اولین چیزی که می چسبه یه استکان چایی داغه.
اِه مامان که اینجاست. دانلود رمان عاشقانه هیچکی مثل تو نبود
سلام کردم. داشت سبزی آب میکشید. ریخته بودشون تو آبکش که آبش خالی به شه.
آبکش به دست برگشت سمتم که جواب سلامم و بده. با دیدن من یهو یه
پیشنهاد میشود
رمان خیلی خوبی بود. من که دفعه پنجم ششممه که میخونمش. ارزش وقت گذاشتن داره. پایانش هم قشنگ بود. از این رمانهای بی سرو ته و مسخره هم نبود. دست مریزاد به خانم رضایی.
رمانتون واقعا عالی بود من که به شخصه عاشقش شدم با نظر فاطیما خانم هم بسیار موافقم منتظر رمان های بعدیتون هستم خانم رضایی :-):-):-)
من خیلی وقت پیش این رمانو خوندم زمانی که هنوز مدرسه میرفتم ۱۵ سالم بیشتر نبود… خیلی قشنگه. اون موقع که عاشقش بودم. مرسی که از کارای قدیمی هم میذارین♥ این رمان کلی روزهای گذشته رو که قایمکی و یواشکی فایل پی دی اف واسه هم میفرستادیم واسه من زنده کرد…
بد نبود