دانلود رمان زندگی غیرممکن ⭐️

خلاصه :

دانلود رمان زندگی غیرممکن   داستان تخیلی ، عاشقانه و هیجانی ای به نام زندگی غیر ممکن …داستان درمورد سه تا دختره که یه روز یکی میاد بهشون میگه میخوام ازتون امتحان بگیرمو اونا رو میبره به یه زمان دیگه توی انگلیس … نوشته تندرکیز

با کمال آرامش داشتم لباسمو میپوشیدم . دلم میخواست صدای کیانو دربیارم . مانتو مو که پوشیدم شروع کردم به
درست کردن مقنعه ام . اَه چرا این صداش در نمیاد … هنوز فحشش نداده بودم که صدای عصبانیش بلند شد : دختر
بدو دیرم شد .
_ با دوستام میرم !!!
وارد اتاقم شد و به دیوار تکیه داد و زل زد بهم و گفت : زود باش …
_ حرفمو نشنیدی ؟! با مریم و فرناز میرم .

کیان _ لازم نکرده خودم میبرمت .
مقنعه مو درست کردم از کنارش رد شدم و رفتم توی آشپزخونه . پشت میز نشستمو که مامان گفت : ساعت هفته
مگه نمیری ؟
_ چرا میرم صبحونه بخورم !

 

دانلود رمان زندگی غیرممکن

دانلود رمان زندگی غیرممکن

 

 

رمان تخیلی مامور از کیان عذر خواهی کرد و هردو رفتند . کیان به طرفم اومد و با حرص گفت : دیوونه کله شق .
پشتمو بهش کردم و راه افتادم که دستم کشیده شد . یک لحظه هنگ کردم . کیان منو کشید طرف ماشین و گفت :
سوار شو باهات حرف دارم .
سوار شدم چون میدونستم اگه عصبانی شه چی میشه … ماشینو روشن کرد و راه افتاد و شروع به صحبت کرد : تو
چرا باز باهام لج کردی ؟ بخاطر دیشبه ؟!
 تو حق نداشتی جلوی دوستام …
کیان _ بنده برادرتم و حق خیلی چیزا رو نسبت به تو دارم .
با حرص گفتم : یه بار نشد منو جلوی دوستام ضایع نکنی .
با حیرت نگام کرد و گفت : وای کیانا فکر نمیکردم اینهمه بچه باشی … تو کور بودی دوستات داشتن سیگار
میکشیدن .
 خب اون که من ربطی نداره زندگی خودشونه

کیان _ خودت خوب میدونی که اونا دشمن تو هستن … اگه خدا نکرده تو هم مثل اونا شی …
 اونقدر عقلم میرسه که مثل اونا نشم .
کیان _ آفرین دختر خوب ولی من دیشب بخاطر این اون کارو کردم که دیگه باهات دوست نباشن .
 ولی …
کیان دست سردمو توی دستش گرفت و هم زمان دنده رو عوض کرد و گفت : آبجی فسقلی خوب خودم با اونا
رابطه نداشتی باشی بهتره اونا خیلی خرابن .
_ ولی نگار دختر خوبیه !
کیان _ ببخشیدا اگه دختر خوبی بود تو اون گروه نمیموند و تورو هم نمیکشید توی اون گروه .
چیزی نگفتم . حرفشو به شدت قبول داشتم ولی به شدت به نگار وابسته بودم و دوست نداشتم ازش جدا شم . با
فشاری که کیان به دستم وارد کرد به خودم آمدم .

 

رمان های توصیه شده ما :

خلاصه رمان بده اسم تحویل بگیر

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن یک رمان برای مطالعه کاربران

رمان منِ خیالی | Baran

رمان رد پای خون | بهار جعفری

دانلود رمان مهرگان (جلد دوم خاتمه بهار)

دانلود رمان اجتماعی

دانلود رمان تاریک و روشن

5/5 - (3 امتیاز)

منتشر شده توسط :PARISA در 2993 روز پیش

بازدید :5055 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

نام رمان:

نویسنده

نویسنده:

ژانر

موضوع:

طراح

طراح:

تعداد صفحات

تعداد صفحات:

منبع

منبع:



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 3 )


  1. nsa گفت:

    عالی بود

  2. thiam گفت:

    عروسک ملوسک بود دمت گرم

  3. فاطیما گفت:

    خوب نبود،چرا پایانش اینجوری تموم شد؟کاری ندارم ب اینکه خوب تموم شد یا بد،حرفم اینه ک چرا انقد سردرگم تموم شد،باید بیشتر توضیح داده میشد آخرش

افزودن نظر