خلاصه رمان :
دانلود رمان گروگان دوست داشتنی کم بود جن و پری اینم از دریچه پرید…خدایا چرا این مامانا اینقدر گیر می دن؟ ملتمسانه گفتم:_بیخیال شو مامان بذار بخوابم.نه خیر نمی شه.میخوای این ترم اخری اخراج شی؟تو جام نیم خیز شدم.ای لعنت بر این شانس من که حتی خوابیدن هم برام حرامه.چشام تار می دید ولی باز تو چشای عسلی خمارش خیره شدم و پرسیدم:چرا اخراج؟
چون همه کلاسات و غیبت می کنی.
دوباره دراز کشیدم .مامان با لگداش مجبورم کرد از روی لحافت برم کنار در
عرض دوثانیه لحافتم و جمع کرد.باشه حالا که لحافتم و جمع می کنه
رو زمین می خوابم.یه بالشت و گذاشتم زیر سرم یه بالشتم گذاشتم لای پام و دوباره خوابیدم.ییهو همچین لگدی زد که دادم به اسمون هفتم رسید:
_اییییی مامان چرا لگد می زنی؟
_گفتم بلند شو برو کلاست دیر شد…
با حرص از جام بلند شدم.همونطور حرصی رفتم دستشویی.دست
دانلود رمان گروگان دوست داشتنی
و صورتم و تو دستشویی حیاط شستم.حوله به دست اومدم تو اتاق مامان سفره رو پهن کرده بود با پریا نشسته بود و صبحانه می خورد.لباسام و عوض کردم کیفم وبرداشتم و کنارشون نشستم.
بابام دبیر باز نشسته است که الان برای تامین مخارج دانشگاه من رانندگی
می کنه.پدرم ازادی عمل بیشتری به من می ده تا مادرم.مادرم یه کم متعصبه
یه کم که چه عرض کنم.زیادی متعصبه.پریا هم خواهر زاده امه.سه سال پیش
وقتی خواهر دوقلوم پریا رو باردار بوده به قتل می رسه.شوهرش هم که پلیس بوده می کشن.پریا الان یه جورایی خواهر منه.
دستم و کشیدم به سرش و گفتم:
_جوجوی اجی چطوره؟
_خوبم اجی جون.
چهره پریا دقیقا مثل من و خواهر خدابیامرزمه.چشمای درشت قهوه ای.موهای مشکی پوست سفید بینی کوچیک ولبای جیگری متوسط.
رمان های توصیه شده :
دانلود رمان دزد و پلیس بازی عاشقانه
رمان آخرین اَشوزُشت | مبینا قریشی
به نظرم یه جاهایش واقعا ابکی بود و الکی رمانو کش داده بود در حالی که میتونست زودتر تموم شه
چرت بود الکی وقتمو حروم کردم
رمان قشنگی بود مرسی من هم شخصیت پونه رو دوست داشتم هم ارشام ولی وقتی برای بار دوم جدا شدن داستان یکم بد شد
خوب نبود زود تمام شد 😑
ببخشید ها اصلا قشنگ نبود خیلی هم مسخره بود
اخرش چیشد محدثه با نقش شکل ارشام؟😐