دانلود رمان تمام ناتمام من
خلاصه رمان:
داستان درباره دختری هستش با اسم آوا که دانشجوی پزشکی هستش و پسری در همسایگی اونها زندگی میکنه که دیوانه وار عاشق آوای قصه هستش ولی توی یکی از روزها که آوا به بیمارستان میره تا اوضاع بیماراش رو چک بکنه با یه پسری پولداری به اسم آرتین آشنا میشه و …
پیشنهاد می شود
مقدمه:
“به نامـ خداوندِ مهرشـ به دل”
عاشـــقے دیوانه
میخواهمـ
تماشاڪن مــــرا…
بےپناهمـ
خانه میخواهمـ
تماشاڪن مــــرا…
سالها درانتظارت
دل به دریا
بسته امـ…
آتشمـ پــروانه
میخواهمـ
تماشاڪن مــــرا…
نه من این نیستم
آری
من اینی که میبینمـ نیستم
درآیینه به خودبعیدم
مینگرم
سالهاست که ازخود
بی خبرم،بی خبرند
لبخندم کو؟شیطنت هایم کجاست؟
شوخی های تلخ وشیرین زندگیم را…
خنده های گاه وبیگاهم را…
ناگه
چه کسی ربودازمن؟
نمیدانم
میبخشم یانمی بخشم
خودی راکه لحظات نابش را
درآنی فروخت…
به چه که؟به که؟
فراموشی گرفته ام
گویا
چراکه به یادندارم
آخرین لحظات دیدارباخودرا
میدانید
من کم نخوردم
از زمین ازآدمهایش
کم نشکست این دل وامانده ی ما…
به چه دل خوش باشم؟
ز که سرخوش باشم؟
خاطرم مکدراست
غمگینم
آری غمگینم
ازخودی که
هیچگاه نباخت به قافیه های شعرش
اما این حریف قدر
کنون این حریف قدر
قافیه زندگانیش رادرنگاهی به نگاهی
بدجورباخت
حکایت جالبیست درعین زندگانی مرده باشی…
آیامیشودباچنین تناقضی زندگی رازندگی کرد؟
بــــــــــه چـــــــه منطقی بگویم
که دلم گرفته ازخود….
قسمتی از رمان :
چکاوک قهقه ای سردادوگفت:آره جان خودت بعد ادامه داد:منتظرش باش!حتما میآید
خندیدُ گفتم:چکاوک من جدی حرف میزنم اونوقت تو همش مسخره میکنی؟
چکاوک سرفه ی مصنوعی کرد و :آواتوخوبی؟
از این جور مردای آس وپاس که ریخته انتظارنداره که برو خیابون به جای یکی هزار تاشو پیدامیکنی
پیشنهاد می شود
رمان قاتل سفارشی | ROSHABANOO کاربر انجمن یک رمان