دانلود رمان روح
خونه خلاص بشیم و در اونجا بتونیم با هزینه کم تری زندگی کنیم
اونم تنهایی توی گوشه ای از یک روستای دور افتاده !
خب من هم موافقت کردم و فکر کردم برای یک تابستون بد نیست
زود تموم میشه تازه با تعریف و تمجید هایی که مادرم
میکرد, فکر میکردم قراره با یک قصره با شکوه پر از خدمه رو به رو بشوم
تا اینکه توی ماشینِ مادرم نشستیم و بعد از ده
ساعت رانندگیش توی جاده های پیچ در پیچ به یک عمارتِ متروکه.وسط ویک
جنگل سرد رسیدیم مادرم با هیجان خاصی
گفت : بالاخره رسیدیم.
و از ماشین پیاده شد به سمت در اهنی و مشکی رفت که از پشت میله
هاش میشد عمارت را دید , با دسته کلیدی بزرگ
قفل در را باز کرد و در سمت راست را به جلو حل داد و بعد در سمت چپ ,
سوار ماشین شد دست هایش را به هم مالید و
گفت : وای چقد سرده .
وارد حیاط عمارت شدیم و من پیاده شدم دور تا دور عمارت دیوار های بلند
و سفیدی بود و خود عمارت نیز دیوار های سفید
و رنگ و رو رفته ای داشت که بعضی از قسمت هایش از پیچک های خشک
شده پوشیده شده بود زیر لب گفتم : مثل قلعه
ی ارواح میمونه .
مادرم از پشت سر داد زد : آیدا بیا کمک چمدونا رو برداریم .
پیشنهاد می شود
رمان سلاطین اغواگران | ASIL کاربر انجمن یک رمان
سلام این چه رمانی بود اخه صفحاتشو زدین۳۵۰ ولی ۳۷ صفحس
سلام پوزش حتما اشتباه شده
سلام جلد دومشو چرا نمیزارین من خوشمواومد رمان جالبی بود
سلام اگر تایپش تموم بشه میزاریم
لطفا رسیدگی کنید
سلام چه موردیا
جلد دومش چی
من میخوام ادامه بدم تو خماری نزارید ادمو
لطفا جلد دوم رو هرچه زودتر بزارید منتظریم
سلام خسته نباشید چرا این رمان کامل نیست و فقط ۳۷ صفحه است؟؟
این رمان ۳۷ صفحه کاملش بود و جلد دومش قراره نوشته بشع
چرا جلد دوم نمیاد ۳ سال گذشته
دست نویسنده است دوست عزیز