دانلود رمان زمهریر اختصاصی یک رمان
خلاصه:
دانلود رمان زمهریر اختصاصی یک رمان شهرزاد، نویسندهی نمایشهای رادیویی است. در باور خود، نمایشنامه زندگیاش عاشقانه است؛ ولی با دادخواست طلاق از طرف همسرش، پرده تلخی از صحنهی زندگی برایش کنار میرود.حال او مانده با پایان تئاتر زندگیاش، باورهایی که همچون سراب با آنها روبهرو شده است…!
وقتی در زمهریر زندگی، عشق رنگ میبازد، امید دوبارهای به شکوفایی و ماشُدن است؟زمهریر روایتگر زندگی چندین خانواده از طبقات مختلف جامعه، با همهی تلخیها و شادیهایشان است.
مقدمه :
این زندگی، همهاش نمایش است!
آن هم به وقتِ عاشقانههای تلخ زمهریری.
اف.ام ردیفِ متضادِ مگاهرتز.
این جا، شهر واقعیت، سرزمینهای هزاررنگ است.
شنوندگان عزیز و گرامی!
شبتان خوش و آرام.
من، شهرزاد، همراه همیشهی شما با پردهای دیگر از نمایشنامه زمهریر در خدمتتان هستم.
***
قسمتی از متن رمان :
پرده اول: «نینوا»
ساعتها به برگهی سفید زل زده بودم تا تو بیایی.
از صبح که در سرمای زیر صفردرجهی تبریز از خانه متواری گشتهام، کاغذ مچالهشدهی ته کیفم، سنگینی هزاران تُن آهن را بر شانههای لاغرم انداخته است.
با یک لایه نازک مانتوی سبز بدرنگ، زیر باران، فقط قدم میزنم تا آتش درونم را خاموش کنم.
کلمات، فقط چند حروف نیست که کنار هم جمع میشوند، آنها قدرتی به ویرانگری یک طوفان دارند!
شال سیاهم، موهای رنگشدهام را نمیپوشاند؛ باران سرد آخر پاییز، تمام جانم را به آتش میکشد.
پرده اول: «نینوا»
ساعتها به برگهی سفید زل زده بودم تا تو بیایی.
از صبح که در سرمای زیر صفردرجهی تبریز از خانه متواری گشتهام،
کاغذ مچالهشدهی ته کیفم، سنگینی هزاران تُن آهن را بر شانههای لاغرم انداخته است.
با یک لایه نازک مانتوی سبز بدرنگ، زیر باران، فقط قدم میزنم تا آتش درونم را خاموش کنم.
کلمات، فقط چند حروف نیست که کنار هم جمع میشوند، آنها قدرتی به ویرانگری یک طوفان دارند!
شال سیاهم، موهای رنگشدهام را نمیپوشاند؛ باران سرد آخر پاییز، تمام جانم را به آتش میکشد.
پیشنهاد می شود
رمان عشق مغرور من| FATEME078 کاربر انجمن یک رمان