دانلود رمان بسان کاکتوس
خلاصه:
داستان درباره دختر یه نگهبانه که اسمش لیلی…ماجرا از اون جایی شروع میشه که پدر لیلی میمیره و لیلی باید زندگی جدیدی رو شروع کنه اما همسر صاحب ویلایی که توش زندگی می کرد زندگی رو براش سخت تر می کنه.
دانلود رمان خیزش تاریکی اختصاصی یک رمان
یه هفته از مرگ پدر لیلی میگذشت.حال آشفته لیلی رو به بهبود بود.لیلی یه هفته ویلاء رحیمی رو به حال خودش
گذاشت،رفت خونه فهیمه همسایه و دوست قدیمیش، ۳ روز پیش آقای رحیمی اومد به لیلی اطمینان داد که با وجود نگهبان
جدیدی که قراره بیاد می تونه تا هر وقت خواست تو اون ویلا زندگی کنه.
لیلی یه گوشه ای نشسته بود به بازی محمد علی پسر فهیمه نگاه میکرد.فهیمه تو آشپزخونه مشغول آشپزی بود که رضا
وارد خونه میشه
رضا:لیلی خانم
لیلی:بله
رضا:خانم رحیمی اومده فرستاده سراغتون
فهیمه از آشپزخونه بیرون اومد
فهیمه:خانم رحیمی؟مطمئنی رضا؟
رضا:آره خودم ماشینشو دیدم .تنها نبود یه مرد ۴۰ خوردی ساله هم باهاش بودکه اونو فرستاد دنبال لیلی
لیلی از جاش بلند شد و به طرف در خروجی می رفت
لیلی به سمت ویلاء رحیمی رفت به حیاط که رسید خانم رحیمی رو دید که با مردی که رضا می گفت مشغول حرف زدن
بود لیلی کمی جلوتر رفت
لیلی:سلام
خانم رحیمی:اومدی؟آقا صادق شما یه نگاه به باغ بندازید،لیلی دنبالم بیا
به طرف ویلا رفتن وارد پذیرایی شدن خانم رحیمی رو مبل راحتی نشست ،لیلی داشت به طرف آشپزخونه می رفت
خانم رحیمی:چیزی نمیخورم اومدم باهات حرف بزنم
لیلی برگشت روبرو خانم رحیمی ایستاد
خانم رحیمی:این مردی که دیدی نگهبان جدید . تا شب هم خانواده ش می رسن با اومدن اونا دیگه تو اینجا کاری نداری
پیشنهاد می شود
رمان موجوداتی به نام از ما بهتران (جلد دوم: زیرزمین) | نگار ۱۳۷۳ کاربر انجمن یک رمان