دانلود رمان شهرزاد قصه گوی من
خلاصه رمان:
دانلود رمان شهرزاد قصه گوی من شهرزاد…زاده ی این شهر بزرگ…کاش میدونستی این کارت چطور سرنوشتتو تغییر میده…کاش وارد اون خونه نمیشدی…کاش…این رمان دو جلده است.ژانر : عاشقانه…جنایی
پیشنهاد می شود
نام رمان : شهزاد قصه گوی من
نویسنده :*SARINA*
شخصیت های اصلی :
۱-شهرزاد فرخزاد
۲-آرین مجد
۳-شاهد امیری
۴-ستیلا سعیدی
خلاصه فاز اول :
همون جایی که شاهزاده قصه
همیشه دختر فقیر و می خواست
همون شهری که قد خود من بود
از این دنیا ولی خیلی بزرگتر
نه ترس سایه بود نه وحشت باد
نه من گم می شدم نه یه کبوتر
ستیلا در را بست و گفت:تو چرا میتونی بگی ستی من نگم شهی؟
-:آخه شهی قشنگ نیست!بسه دیگه چرت و پرت گفتن!ستیلا شرمنده
که اینقدر به تو و مامانت زحمت میدم کارگیرم بیاد یه پرستار واسه مامان میگیرم
-:برو اینقدر تعارف تیکه پاره نکن
خندیدم و گفتم:راستی مامانت کو؟
-:رفته خرید…برو مگه ۱۱کلاس نداری؟ساعت ۱۰/۳۰رد شده!
به هول و ولا افتادم صورت مامان ستیلا را بوسیدم و کفش های کتانی ام را سفت کردم
و بیرون آمدم و به سمت ایستگاه مترو که ۲خیابان انطرف تر بود رفتم…خانه مان چند ایستگاه
تا میدان انقلاب فاصله داشت…خانه تنها یادگاری پدر بود و ما هیچکدام تمایلی نداشتیم که
به آن دست بزنیم و بفروشیمش…خانه ی خوبی بود و جای بدی هم نبود…در یکی از مناطق متوسط
تهران…اما وضع خودمان خوب نبود..اصلا خوب نبود…با مادری مریض و برادری علاف و خلاف
و من و هزینه های دانشگاهم…تا هفته ی پیش در خانه ای بالا شهری کار میکردم اما وقتی دیدم
نگاه های کثیف پسر صاحب خانه را و شنیدم پیشنهاد بی شرمانه اش را،جایز ندانستم بمانم
و از آنجا بیرون آمدم…به ایستگاه مترو رسیدم و از پله برقی پایین رفتم و منتظر آمدن قطار شدم..
.یک دقیقه بعد آمد و من و چندین نفر دیگر وارد شدیم…خیلی ها هم خارج شدند…به زور جایی برای
پیشنهاد می شود
رمان هوایی هوایت زمینی | غزل نارویی
رمان شیاطین هم فرشته اند | roro nei30
رمان شاهزاده ی گدا |ستاره حقیقت جو
قسمت دانلود
لینک دانلود پاک شده است
قسمت آخر رمان فوق العاده بد بود یعنی چی که به مسخرگی تمام آرین گذاشت و رفت خیلی ورت تموم شد خیلیییی
به چه علت آرین شهرزاد رو تنها گذاشت مگه نمیگفت همیشه پشتشه
کاش میگفت حداقل آرین به چه دلیل شخرزاد رو تنها گذاشت
آرین فوق العاده نامرده از اون ماریا هم که متنفرم یعنی بهش چی گفتن که یهو سریع پناهنده شد و رفت آمریکا شهرزاد بدبخت از همه چیش برا اون آرین نامرد گذاشت و من یجا خوندم که جلد دوم شهرزاد با آتیلا ازدواج میکنه و آرین میفهمه و این قضیه بوی خون میده و جلد سوم هم درمورد بچه هاشون بوده به هرحال آخرش غمگین بود آرین نامرد
جلد دومش امسش هزار یک شب گناه من .خیلی آخرش غمگین بود شهرزاد و آرین دوباره ازواج میکنن یه بچه میارن اما دشمنای آرین دوتاشونو میکشن بچشونم ستی و شاهد که بچه دار نمیشن بزرگ میکنن.البته فکنم این قسمتش برای فصل سوم باشه