رمان خواهرخوانده ⭐️

معرفی رمان:

نیهان دختری ۱۷ساله، به خاطر اینکه ناپدریش می‌خواد اونو بفروشه، مجبور می‌شه از خونه فرار کنه… و در طی اتفاقاتی با حسام پسری تنها که خانواده‌اش رو از دست داده و عشقی یکطرفه به خواهرخوانده‌اش هستی دارد؛ آشنا می شود.آشنایی حسام و نیهان سرآغاز ماجراهایی می‌شود که …

 

رمان خواهرخوانده

رمان خواهرخوانده

 

قسمتی از رمان:

پاییز از راه رسیده بود و هوا سرد و شیشه‌های ماشین عرق کرده بود. حسام پشت فرمان ماشین، به انتظار سبز شدن چراغ راهنما نشسته و چشم به دختر بچه‌هایی داشت که بین ماشین‌ها در گردش بودند. یکی فال می‌فروخت و یکی گُل، دیگری اسپند دود می‌کرد و گاهی شیشه‌ی ماشینی را با لُنگ پاک می‌کرد. دختر بچه‌ای هفت، هشت ساله که از شدت سرما گونه‌ها و بینی‌اش سرخ شده بود، نزدیک ماشین آمد. موهای آشفته‌اش از کناره‌های روسریِ رنگ و رو رفته‌ای که روی سر داشت، بیرون ریخته بود و لبخند به لب داشت. با انگشت‌های ظریفش به شیشه‌ی ماشین زد و گل‌های رز قرمز را بالا گرفت و با لحن شیرینی ملتمسانه گفت:

– آقا گل نمی‌خوای؟ بخر واسه خانومت ببر خوشحالش کن.

حسام از شیرین‌زبانی دخترک لبخند روی لبش نشست، شیشه را پایین داد و گفت:

– چه گل‌های خوشگلی، چه دختر خوشگلی! اما من که خانوم ندارم.

دخترک با همان لحن شیرین و پر از شیطنت لب باز کرد:

– نامزد چی نداری؟ مامان که داری؟ اصلا یه نفر هست که دوسش داشته باشی دیگه مگه نه؟!

حسام دسته گل را از دخترک گرفت، با تلخندی جواب داد:

– نه نامزد دارم، رمان عاشقانه نه مامان… اما آره، یه نفر هست که خیلی دوسش دارم.

بدون پرسیدن قیمت شاخه گل‌ها، تراول پنجاهی را به دختربچه داد. چراغ سبز شد و حسام حرکت کرد؛ صدای دخترک بلند شد:

– آقا بقیه ی پولت…

 

 

پیشنهاد می‌شود

رمان تار بی صوت

رمان آخرین یادواره

رمان همه‌ی اسب‌های سپید | کارگروهی

رمان خاکستر سبز | آیلار پیری

4.1/5 - (79 امتیاز)

منتشر شده توسط :PARISA در 595 روز پیش

بازدید :8432 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

خواهرخوانده

نویسنده

صدیقه سادات محمدی

ژانر

عاشقانه / اجتماعی

طراح

ستاره سیاه

تعداد صفحات

510

منبع

رمانکده

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



دیدگاه خود را بنویسید . تعداد نظرات : ( 2 )


  1. بهار گفت:

    اولش قشنگ بود یهو وسط رمان میپره یه جا دیگه انگار که نصف رمان تایپ نشده باشه

  2. بهار گفت:

    وسط رمان انگار یه تیکش تایپ نشده ،یهو پرید یه جا دیگه
    دیگه از جذابیتش کم شد
    نصفه رهاش کردم
    بهاربانو

افزودن نظر