خلاصه داستان:
دانلود داستان کوتاه پایان نامه مقدونی _ پایاننامه مقدونی حکایت وارونگیهای سازگار است، از جوان تحصیلکردهای که افکار آشوبش او را به اسارت مکان اشتباهی میبرد و با مرد میانسال عجیبی آشنا میکند.
دانلود داستان کوتاه پایان نامه مقدونی
قسمتی از داستان:
چشمانم از جغد هم جغدتر میشود و پلک زدن یادش میرود. آخر کم چیزی نیست. اگر حتی هنگام خطاب کردن نامم و بالا رفتن از پلهها پایم بلغزد و تا جلوی صندلی تهیهکننده بخت برگشته چرخ و فلکی بروم و حضار از خنده این حادثه اسفبار رودل کنند هم چیزی نیست! پایان نامهام پس از کش و قوسهای فراوان، رقیبهایش را به ملکوت اعلی رانده! معلوم است که چیزی نیست!
نیشم تا بناگوش باز شد و صورتم را رو به درختهای چروکیده بلند کردم. آه که چه حالی کردم هنگام به پا خواستن داورها، جفت چشم نعلبکی شده پدرم را دیدم! چهقدر از حرص اینکه پایاننامهام چنگی به دل نمیزد، چنگ به دیوار میزدم!
انصافاً چنگ هم به دل میزد، فقط چنگکش جگر را شرحه و عقلها را برای اخذ رقم قبولی زایل نمیکرد. البته در شأن کسی نمیآوردم؛ مثلاً قاهقاه پدرم را مانند خودش پاسخ میدادم و در خلوتم در جواب مسخره کردنهایش شکلکهای مناسب سن او خلق میکردم!
اعتراف میکنم دلم از خنکی زیاد یخبندان میشد و خرسهای قطبی را به ضیافت دعوت میکرد، هرچند آتش بیار معرکه شدن پدر خوشمشربم، مجال کوچ خرسهای زبان بسته را نمیداد! با این حساب حق ندارم از تشویق داورها به ابتکارم آن هم در برابر چشمهای توپ بستکبال شده پدرم ذوقمرگ شوم؟
با احساس خیسی کوچک کنج پیشانی، سبابهام را روی آن کشیدم. داستان کوتاه پاهایم از قلم افتاد و نگاه تحسینآمیزم خم شد تا پرندهای که افتخار داده بود روی پیشانیام نشان همدردی بگذارد رصد کند!
پیشنهاد میشود
داستان کوتاه اینجا دیدار بود | آمین
دانلود داستان کوتاه در قصر خونآشام ها