خلاصه داستان:
دانلود داستان کوتاه بوم سرخ _ ترنم پس از اعدام شدن خواهر دوقلویش، بستهای را از طریق پست دریافت میکند؛ که آخرین هدیهی ترانه [خواهرش] به اوست. روایتِ «بوم سرخ» آخرین ردپاییست که ترانه به جا میگذارد و مسیر تاریکی از قتل نامزدش را پیش روی ترنم میگشاید.
اما همیشه برای نجات دیر شده است!
دانلود داستان کوتاه بوم سرخ
قسمتی از داستان:
در اعماقِ هزارتوی ذهنم همهجا تاریک است؛ فقط من هستم و او، او در حال تاببازی است و به هیچ عنوان برای به خانه رفتن کوتاه نمیآید. طاقتم طاق میشود و فریاد میزنم که کافیست، اما صدای بغضآلودم چنان گرفته و بیجان است، که نمیشنود و همچنان به تاب خوردن ادامه میدهد!
پاهایش در هوا معلق هستند و با لبخندی بیجان تاب میخورد.
عاجز شدهام، قطرهای اشک سرمای گونهی چپم را میزداید و داستان کوتاه از پشت پردهی دردها نگاهش میکنم. با لجبازی به من خیره است و ذرهذره روحم را میبلعد!
طنابِ دار پیچکوار بر گردنش پیچیده و او با لبخند تاب میخورد؛ لبخندی که هرگز تکرار نخواهد شد! صورت بیروحش چنگ بر دلم میاندازد و قلبم را از تپش وا میدارد.
صدای قدمهایی که بیرحمانه بر جان زمین سرد کوبیده میشوند، در گوشم طنینانداز میشود. آدمکهای بیرحمی که مرگ خواهرم را به تماشا نشسته بودند، حال، در حالِ دور شدن و فراموشیِ این قتلِ عمدِ قانونی هستند.
آهسته چشمهایم را بر طلوع تدریجی آفتاب میبندم شاید بتوانم از این خلأ رهایی پیدا کنم اما باز شدنِ دوبارهی چشمانم، آغازی برای باریدنِ بغضم میشود؛ اشک از گوشهی چشمهایم سرازیر میشود و تا چانهام راه خود را باز میکند، دیگر هیچچیز نمیتواند راه اشکهایم را سد کند و چشمهای قهوهای رنگش، تیره شده…
پیشنهاد میشود
داستان کوتاه شفق وهم رویت شد | دومان
داستان کوتاه گردن آویز | یگانه رضایی”یهدا”
دانلود داستان کوتاه فرمانروای (دورگه جلد اول ولیعهد گمشده)