مقدمه:
دانلود دلنوشته متظاهر به شادی _ و من! کسی هستم که یک عمر! درد خود را فقط، خودم فهمیدم. خندههایم برای همه بود و همدم تنهاییهایم گریههایم شد.
دانلود دلنوشته متظاهر به شادی
قسمتی از دلنوشته:
گاهی وقتها نفسمان میگیرد.
و همه فکر میکنند که، بیماریِ تنفسی است.
ولی افسوس که، هیچکس نمیداند.
بیماری نیست.
بغضی است که انتهایِ گلو، نشسته است.
***
با هر حرفی خندیدم!
با هر سازی رقصیدم!
در هر بازی بودم.
در هر شادی شرکت کردم.
ولی نمیدانم چرا… .
تمام خندههایم!
تمام شادیهایم!
خنجری بر روح پُر دردم بود.
***
و کاش بدانی؛
که هر خنده من،
تلخ تر از، هر گریه توست.
***
دنیا؛
میدانی که دگر،حالی ندارم؟!
توانی برای، غم پنهانی ندارم؟!
من که با هر ساز تو، چرخیدم و دستی زدم.
بیا و این بار بگذر.
به خدا دیگر، نایی ندارم.
***
گفتم: خستهام.
گفت: خستگی در کن.
گفتم: درد دارم.
گفت: مسکنی بخور.
گفتم: روحم بیرمق است.
گفت: طنزی بخوان.
گفتم: میدانی، راه درمانم این نیست.
گفت: میدانم اما تو،
نمیدانی که آخر مجبور به تظاهر میشوی.
***
نمیدانم چگونه احوالیست؛
چشمانم چگونه خیس شدند؟
بغض چگونه راه بر گلویم بست.
راهِ بر دیدگانم یک دفعه تار شد.
ولی بازهم، نمیدانم!
که آن خنده بر لبهایم،
از کجا یک دفعه پدیدار شد.
***
در دلم، دردی نشسته است که تمامی ندارد.
روح بی احساس من هیچ، حس و حالی ندارد.
لبخندی بر لبم دارم که از هر تلخی، تلختر است.
میدانم که حال امروز مرا، هیچکس ندارد.
***
چه جالب است امروز… .
آسمان هم حالم را فهمید که اینگونه ابریست.
باد هم حالم را فهمید که اینگونه طوفانیست.
و چه جالب است امروز چون، دلم سعی در تظاهر دارد.
هرکه از کنارم میگذرد، غبطه بر حال خوشم میخورد.
***
پیشنهاد میشود
مجموعه دلنوشته های تنها برای تو
دانلود مجموعه دلنوشتههای تلاطم داء