معرفی رمان:
دانلود رمان فرار از سرنوشت _ گلستان زندگی آرامی در شیراز دارد. این آرامش با آشتی خانواده پدری دستخوش تغییر میشود. تغییری که گلستان انتظار آن را نداشت. این آشتی به او حس خوب خانواده بزرگ داشتن را میدهد، آهسته آهسته عاشقی را هم تجربه میکند.
اما کینه خوشی و صلح را از بین میبرد و او گرفتار کینه و انتقام عمه و پسرعمهاش میشود بدون اینکه بفهمد دلیل این کینه و دشمنی چیست. این کینه همه چیز زندگی را از او میگیرد. میماند خودش یکه و تنها اما دوباره زندگی را میسازد و میفهمد هیچ راه فراری از عشق و کینه وجود ندارد.
دانلود رمان فرار از سرنوشت
قسمتی از رمان:
کیانوش لبخند زد و به ماشین نگاه کرد. دختر رنگ پریدهای را دید که سرش را به شیشه تکیه داده با موهای ژولیده و خوابش برده. با سر اشاره کرد: گلستانه؟ مجید لبخند زد و گفت: آره. ماشین حالش رو بد میکنه. خیلی اذیت شد. باید کمی استراحت کنه. نمیخوام اینطوری بیاد تو جمع خانواده و معذب شه.
کیانوش سرش را تکان داد و گفت:
-درسته. من تعارفی با شما ندارم. هر جایی شما راحت هستید بریم. رمان جدید من خانه مستقل دارم. میتونیم بریم اونجا استراحت کنید عصر بریم پیش پدربزرگ. اگر راحت نیستید میتونم الان ببرمتون هتل.
مجید و مینا به هم نگاه کردند حالا که کیانوش را از نزدیک دیده بودند آن حس غریبگی کمتر شده بود. مینا گفت: خان بابا ناراحت نشه ما اومدیم خونه تو و نرفتیم اونجا.
نه زن عمو نگران نباشید.
پیشنهاد میشود
رمان روشنتر از آفتاب | سروش۷۳
دانلود رمان سلطنت گیسو (جلد اول)
رمان قشنگی بود ارزش خوندن داره ممنون از نویسنده به خاطر قلم رساشون