خلاصه داستان:
دانلود داستان کوتاه دیگری جان _ نیمهی وجود، جانِ دیگر.
نامههایی به برادری زادهی روح و جان… دیگری جانی که تمامِ راوی قصه را میشناسد؛ حتی بهتر از خود او. مرور خاطراتی از گذشته و دیگری جانی که همیشه نیمهی پر لیوان را نشان داده و کام شیرین کرده.
روایتی از محبتی خالصانه و وابستگی عمیق، به برادری که همیشه همجان است.
دانلود داستان کوتاه دیگری جان
قسمتی از داستان:
دیگری جان، جای پایت آنقدر محکم شد، که دیگر وجودت الزامی بود برای اولین نفر بودن برای همه چیز، میدانی همه چیز!
آنها خیال میکردند اجازه را آنها صادر کردهاند اما نمیدانستند، با تو میز گرد گرفتهام و تصمیم نهایی را با تو، اولین نفر بودی که فهمیدی از تاریکی میترسم و اولین نفر بودی که باعث شدی این ترس باعث علاقه شود.
آنقدر که شب ها برایم آرامش بخش بود، در شبها مینویسم، موزیک گوش میدهم و میرقصم، شبها دیگر روشن بود.
تو خیال نبودی واقعیت بودی که من در ذهنم بافته بودمت، رمان عاشقانه وقتی اولین داستانم در شهرستان جایزه گرفت فقط تو میدانستی ،لوح تقدیر را که آوردم خانه بقیه متوجه شدند که بله من مینویسم دیدی چقدر زل زدم به برادرانم اما کاری که کردند چه بود؟ به شوخی گرفتند، دانلود داستان کوتاه دیگری جان.
سرم که شکست را به یاد داری؟ یادت می آید رفته بودم در فاز قویترین زنان، نخند! گوش کن، نه! بخوان!
یادت میآید؟ چقدر تحقیر شدم آن لحظهای که معلمم به جای این که بپرسد چرا دفتر نقاشی ندارم؟ خودکاری به دستم داد و گفت:«برو تصحیح کن ببین همه دارند» خواستم گریه کنم تو نزاشتی گفتی:«خیال کن بهترین دانش آموزی و داری این کار رو میکنی، فکر کن خیلی بهتر از همهای»
الحق که کار ساز بود و باعث شد که با لبخند خود کار را تحویل بدهم و ککم هم نگزد، اما میدانی که دلم شکست و من از بد روزگار کینهای هیچ وقت یادم نرفت.
هرچقدر نیمه پر نشانم دادی و فلسفه بافتی باز منطق این من، دو قطب مغز به قول خودت بیشفعال من” ان طرف منطقی بی احساس میگفت…
پیشنهاد می شود
داستان کوتاه من یک مجنون است | فاطمه پناهی
داستان کوتاه ژرف شوغا | E.raven
دانلود داستان کوتاه عروس نیمه شب
آدم رو با خودش همراه میکرد،دوست داری تمومش کنی، اما چندان باهاش ارتباط برقرار نکردم، کلا خوندنش ده دقیقه زمان برد
اما منو به یاد بچگی هام انداخت که دوست خیالی داشتم