خلاصه رمان:
دانلود رمان درد عاشقی نوشته طناز اختصاصی یک رمان طناز برای اینکه دل مامان باباش رو نشکنه و همینطور با اونی که اونا میگن ازدواج نکنه میگه عاشق دوست برادرش پدرام شده که از قبل با پدرام و داداشش طاها برنامه ریزی میکنن تا پدر ومادرش متوجه چیزی نشن ولی ……. پایان خوش
نام : درد عاشقی
نویسنده : طناز
“درد عشق و عاشقی درمان ندارد
راز عشق و عاشقی پایان ندارد “
دانلود رمان درد عاشقی
رمان جدید با خستگی تمام امدم توی خونه داشتم آتیش میگرفتم همینجور که حرص میخوردم از دست هوای گرم تهران مقنعه ام را هم با
حرص تمام در آوردم کوله بدبختمو که همون اول انداختم روی سرامیکا که به احتمال زیاد صفحه گوشیم داغون شد امدم خودمو
انداختم روی کاناپه چرمی که جلو کولر بود آخ چقدر از این کاناپه متنفر بودم هر وقت آدم روش میشست آبرو آدمو به باد میداد بس که صدای نا جور میداد .همینجور داشتم تو دلم به این هوا و کاناپه الکی بدو بیراه میگفتم و دکمه های سریش مانتوم هم باز میکردم که صدا مامانمو شنیدم
_ یه موقع سلام نکنیا گناه میشه
_شرمنده مامای جونم سلااااااااااااااااااااااا ام
_سلام بروی ماهت پاشو تا بابات و طاها نیومدن برو یه دوش بگیر
با این حرف مامان از روی مبل پاشدم و ایستادم روی مبل که دقیقا جلوی کولر باشم
_ااااااا طناز این طوری که سرما میخوری زیر مانتوتم که چیزی نپوشیدی دختر مگه عقل نداری تو وای خدا زشته با این لباسا اینطوری ایستادی برو لباستا عوض کن
خسته تر از اونی بودم که باهاش دعوا کنم امدم پایین وسایلمو برداشتم رفتم بالا و به مامانم گفتم میرم حمام بعد یک ساعت که تو حمام بودم امدم بیرون اما هنوز خسته بودم تو پاهام داشت ضعف میرفت لباسامو عوض کردم یه تاب که که نه تونیک آستین حلقه ای گشاده صورتی که تا روی وسط رون پام بود پوشیدم و یه شلوارک کوتاه که تا زیر خوده لباسه بود که اگه رفت کنار
قسمت دانلود
- لینک دانلود پاک شده است
پیشنهاد میشود
رمان این کتاب را به صاحبش برگردانید | ژاله صفری
رمان نسل دلدادگان | زینب محمدی
رمان سهم من از عاشقانههایت ⭐️