خلاصه:
دانلود رمان این قلب از سنگه اختصاصی یک رمان ترمه دختری جذاب با روحیه شاد است که در میان اطرافیانش فهمیده و متین به نظر می آید و در عین حال طبع خفته ی شوخ و شیطنت آمیزی دارد. روی دوستانش تعصب خاصی دارد و غرورش را در بالاترین ارزش هایش جای داده…
طوری که تا پای مسئله ی ارزشمند تری در میان نباشد به هیچ وجه
حاضر به خدشه دار شدنش نیست.
اما با گذشت زمان متوجه می شود زندگی اش در مسیری
قرار گرفته است که نمی خواست… و خواست که بجنگد…
با هرکه و هرچه که کمر بر برملا کردن راز هایش بسته بود…
رازی که خودش نیز از آن بی اطلاع بود!!…پایان خوش
دانلود رمان این قلب از سنگه
مقدمه:
عشق سر رسید و سقفِ صافِ آسمانِ دل، ابری شد…
غرور سر خم کرد…
ترمه از درون و او، مقابل معشوق شکست!
او عاشق بود…
آیا ندای عشقش را می شنود گوشِ جانِ ترمه؟
آیا باران دلِ او راهی باز میکند به چشمان ترمه؟
و اشک های او… که بر گونه ی ترمه نشست…
معشوق لرزید!
آری…قلبی سنگی به خون جگر لعل شد….
غرور سر خم کرد…
ترمه از درون و او، مقابل معشوق شکست!
او عاشق بود…
آیا ندای عشقش را می شنود گوشِ جانِ ترمه؟
آیا باران دلِ او راهی باز میکند به چشمان ترمه؟
و اشک های او… که بر گونه ی ترمه نشست…
معشوق لرزید!
آری…قلبی سنگی به خون جگر لعل شد….
این قلب از سنگه_می سان.م
بیحال و حوصله تر ازونی بود که بخواد تو سالن منتظر ساناز بمونه چون مطمئن بود تا ثانیه ی آخر امتحان سرشو با چسب سه قلو به برگش پرس کرده بود..
چه به دیشب که با ذوق و شوق پریده بود تو رخت خوابو با رمان جدید لبخند به خواب رفته بود و با دمش گردو میشکوند که فرداش آخرین امتخان نهاییشو هر طور باشه میده و بعدش فرت!
چه به روزش که از اول صبح که چشاشو باز کرد، همه چی رو اعصابش رژه میرفت..
از قضا دیشب ازون شبایی بود که پلک رو هم نذاشته سپیدَش سر رسیده بود.. حس میکرد ذره ای از خستگی روز قبل از تنش بیرون نرفته.. قربون ساعت زنگی سبز رنگش و تیک تاک قلب دروغیش که از ۱۰ سال پیش هم اتاقیش بود هم رفت و کلی به جونش دعا کرد که تو این یه ماه هر روز از خواب سنگینش پروندش و البته صدقه سرش یه سردرد کوچولو دست