خلاصه رمان :
دانلود رمان چشم یاقوتی من دختری به اسم آرا که از وقتی۲۲ساله شده خواب های عجیب می بینه و اتفاق های عجیبتر براش اتفاق میوفته.بریم همراه بشیم با آرا تا ببینیم این خوابهاو اتفاق هایی که قرار رُخ بده چه تاثیری روی زندگیش میزاره؟
واقعاً دویده باشم و اون اضطراب و هیجان را حس میکردم این خواب ها نمی تونست بی معنا باشن چون اگر دراثر پرخوری یا فکرخیال باشه فقط یک بار این خوابُ میدیدم،
نه بیش از پانزده بار غیر از اون خواب های من همه تکه هایی از آینده هستن یک جور الهام،این خواب های عجیب دقیقاً از دوماه پیش که تولد بیستُ دوسالگی گرفتم شروع شده.ساعت رو نگاه کردم شش و نیم صبح بود یه لعنت بر شیطون فرستادم،بلند شدم.
طبق معمول این دوماه دسته گلی از گل های وحشی روی میزم بود .اینکه ازکجا میانُ خدا عالمِ ولی من عاشق این بوی این گل های زیبا با یه نفس عمیق عطر گل ها را به ریهام هدیه دادم.با این به کار درگیری های ذهنم پایان دادم و کلی انرژی مثبت گرفتم.گل ها را توی گلدانی که از دو ماه پیش مهمون میزم بود، رمان طنز گذاشتم،به سمت سرویس اتاقم رفتم.
وضو گرفتم و قض انماز صبح را خواندم.واقعاً به این آرامش نیاز داشتم،چه آرامشی بهتر از صحبت با خدا،بعد ازسلام نماز جانماز و چادرنمازم را تا کردم،داخل کشور مخصوص خودش که قسمتی از میزم بود گذاشتم. گل های وحشی خوشکلم را ناز کردم.
این گل ها را غیر از من کسی نمیدید،افرادی که وارد اتاق میشدند فقط ی گلدان کریستال خالی روی میز می دیدند اینو موقعی فهمیدم که مامانم آمده بود داخل اتاقُ منو در حال نوازش گل ها دیده بود البته مامان فقط گلدون خالی میدید
دانلود رمان چشم یاقوتی من
فکر میکرد خُل شدم .از نوازش گل ها دست کشیدم به سمت کمدم رفتم.ساعت هفت صبح بود ومن هشت و نیم با استاد گشتاسب کلاس داشتم،در آمدم که باز کردم معضل همیشگی ما دخترا شروع شد.چی بپوشم؟
بعد از کمی تفکر و جستجو در مانتو،شلوارُ،مقنعه،رمان عاشقانه یکدانه مانتو زرشکی ساده که کمربند سیاه میخورد ب یک دانه شلوار غواصی پاچه گشاد و مقنعه سیاه انتخاب کردم،لباس ها را روی تخت انداختم،به سمت آینه آمدم تا آماده بشم.
شانه را برداشتم که خرمن موهای قهوهایم را شانه کنم،به به ببین کیو میبینم تو آینه یکدانه دختر،دختر نگو فرشته،بهبه،چشمای یا قوتی سبز خوشکل،پوست سفید مهتابی،دماغ قلمی خوشکل،لب های سرخ که عین فرشته های کارتونی که لب پایینیم یکم بزرگتر از لب بالاییم هستش.
ماشاالله ماشاالله،چشم نخورم انشاالله،وجی وجی وُج وُچی کجایی؟وجدان، وجدان؛هان، هان چیه بگو بله وجدان؛خوب حالا بله؟
میگم بدو برو اسپند برام دود کن،چشم نخورم ایشالله، وجدان : صدام زدی برم برات اسپند دودکنم؟
آرا : ها،پس چی! وجدان : بیا برو بچه باد مجان بم آفت نداره. آرا : بیا ،مردم وجی دارن،منم وجی دارم،همینجور که کلکل میکردم با وجی،یه دفعه در اتاق بازشد؛
مامان: برا چی داد میزنی،باز داری با خودت حرف میزنی؟ای خدا دارم دیوانه میشم، آرا برات وقت میگیرم از دکتر شیرازی دیگه نپیچون لطفاً! تق درُکوبید و رفت. آرا : بیابیرون مامانم رفت،از پشت عطرها ام وجی یابهتر بگم ناز باسری پایین آمد بیرون،
ناز : ببخش دوست جونم،چون منو نمیبینن فکر میکنن خیالاتی شدی،تقصیرمنَ که هر هفته مجبوری برای پیش روانشناس.
ی لبخند مهربون زدم،روی سراین فرشته کوچولوقشنگ که از۲ماه پیش میبینم دستی کشیدم.گفتم:اشکال نداره،به خاطر همین وجی صدات میزنم،ناراحت نباش،فرشته کوچولوی ناز.
رمان های توصیه شده :
رمان قلب خونین شیطان | سیده پریا حسینی
رمان پسری از نسل خاطره ها | Harry
یه ذره زیادی ابکی بود
موضوع باحال و جالبی داشت ( بخش تخیلی) ولی عاشقانه اش خیلی تکراری بود . مثلاً مامانش نمیتونست به خاطر دخترش بمونه حتما باید با یه پسر صیغه میکرده یا چه لزومی داشت بقیه بفهمند اینا صیغه کردن .
سلام. من این رمان رو خوندم نویسنده عزیز جسارت بنده رو ببخش ک میگم واقعا ضعیف بود حقیقتا سرسام گرفتم نوشته ها انگار از زبان ۱۰۰ نفر نوشته شده بود. مثلا
آرا :من گفتم نباید آراد بره جلوی دشمن
البرز :بهش گفتم مشکلی نداره حواسم هست
گئو:من از طرف اربابم میگم….
کلا اینها مثال هست نمیدونم چطوری نظراتم رو بگم. در کل میتونست رمان خوبی باشه. براتون آرزوی موفقیت در رمانهای بعدیتون رو دارم.
فصل دوم رمان کی میاد؟اومده؟؟؟
رمان چرا نصفه هست ته نداره
سلام
بله فصل دوم داره ولی هنوز تایپ نشده به محض شدن و کامل بودن قرار میدیم
سلام رمان جالبی بود ، من دوست داشتم ولی برای من نصفه دانلود شده و فقط ۲۶۹ صفحه برام باز شده چرا کامل نیست ؟؟
سلام
دوست من
من پوزش میخوام رمان همین تعداد صفحست و جلد اولش هست و جلد دوم در حال تایپ هست به محض اتمام قرار خواهیم داد
عزیزم من میگم شما دیگه چیزی ننویس . بهتون پیشنهاد میدم از منا معیری ، مریم چاهی ، زهرا ارجمند نیا ، آرام رضایی و هما پور اصفهانی رمان بخونین
سلام در کل رمان بدی نبود ولی جذاب نبود طوری که بتونه خواننده رو جذب کنه . رمان تقابلی بین دنیای خیالی و واقعی نداشت خیلی از موضوعاتش الکی و کاملا حوصله سر بر بود رمان راوی خاصی نداشت و این باعث سر در گمی خواننده میشد اگر بخش خیالی کم تر و واقعی تر با توانی انسان بود بهتر بود در کل ممنون ولی منتظر کار های بهتری از شما هستم با تشکر .🌹
سلام
دوسته که قسمت های عاشقانه ی رمان تکراری بود ولی این رمان عاشقانه طنز و تخیلی بود پس اگر قسمت عاشقانه رو کنار بزاریم قسمت های نز بسیار باحالی داشت و البته بخش تخیلی رمان جالب هم جالب هم نقص هایی داشت ولی در کل خوب بود
و خیلی خوب جلد اول رمان رو تموم کردی چون هرکس هم که یه عیبی از رمانت بگیره بازم منتظر جلددوم هستش