خلاصه:
تو همانی که غرورش از جنس نابیست که هر رهگذری را مخمودِ خود میکند.درست همانطور که من نیز رهگذری بیش نبودم و گرفتار قلب پاکت شدم! آری. من فاختهی کسی شدم که در وصف شگفتانگیزی او ناتوانم.من جذابیتت را در رخسارت نمی سنجم؛ من جذابیتت را در قلبِ پاکت میپندارم! در آن دلِ همچو آیینهات! در آن چشمان معصومِ مغرور! در آن صدای پر از ابهت،
که همه را صرف دلبری از تنها یک دلداده میکنی… .
من این جذابیت را میخواهم.
***
هنوز آن نگاهِ چشمانِ مسخکنندهات را به یاد دارم!
هنوز آن برقِ زیبای تیلهایِ دو مرواریدت را به یاد دارم.
خدا میداند چه حرفهایی برای گفتن داشتند که،
از فشارِ سکوت برق میزدند!
خدا میداند که اگر میشد، دست بر چشمان آهوییات میکشیدم تا فقط کمی از حجم فریادهای خفهیشان را
احساس کنم… .
تا چشمان تو هست،چه نیاز به جادو دارم؟
چشمانِ تو خودِ سِحر است.
***
فقط آن زمانی که من در فکر توام
و تو،
در همان لحظه در حال تایپ برای من!
عجب تله پاتی جالبی…
من تو را میخواهم
و تو مرا!
میگویند عاشقان، هر لحظهیشان را در فکر معشوق میگذرانند.
آری…
من نیز روز و شب، شب و روز در فکرِ تو،
دررؤیای تو،
در دریای چشمانِ تو،
در دشتِ پُر مهرِ قلبِ تو
هستم و از عطشِ عشقت جان میگیرم.
دانلود دلنوشتهی سودازده
من از تو چیزی نمیخواهم… .
همین بودنهایت،
شادیهایت، برق چشمانت، برایم کافیست.
آنقدر برایم کافیست که از دنیایت چیزی نخواهم.
من به دنبال ذرهای سرور برای تو هستم،
به دنبال ذرهای خوش بودن؛
برای تو که جان و جهان منی!
برای تو که دین و زندگانی منی… .
تنها برای من بودنت کافیست!
حتی مهم نیست کجا، فقط بودنت را میخواهم و بس.
***
هنوز به یاد دارم، که چگونه دلم را به نامت زدم.
هنوز به یاد دارم، که قسم خوردم جز تو به کسی چشم ندوزم.
هنوز هم پایبند حرفم هستم!
عشقِ تو چنان در دلم رخنه کرده است که،
اجازه کاری را به من نمیدهد.
وای از عشقت!
وای از دل،
وای از گرمای پیش تو بودن،
انگار که همهیشان دست در دست هم گذاشتهاند تا مرا مجنونتر از آنچه هستم، کنند.
اما نمیدانند که هنوز هم دیوانهترین مجنونِ شهر منم.
***
من عشق را آنگاه فهمیدم که امواج صدایت مرا به هپروت سپرد… .
عجب موسیقی نابی!
نمیدانی که وقتی اولین بار برایم خواندی؛
وقتی برای اولین بار طنین صدایت مرا نوزاش کرد، من کجا و چگونه سیر میکردم.
آری…
تو از دنیایم بیخبری!
صدایت مرفینیست برای تمام زخمهایی که بر روحم خورده است.
میتوان از درونش غرورت را دید،
میتوان کوه بودنت را دید،
میتوان مهربانیت را دید،
حتّی میتوان قلب بیقرارت را که دل تنگیاش بیداد میکند را دید.
دلنوشته های کاربران یک رمان:
آموزش تایپ رمان در انجمن یک رمان
دانلود دلنوشته قلبی برای تو میتپد
این دلنوشته خیلی عالی و مفهومیه تبریک به نویسنده بابت این قلم جذاااب
از آرایهها خیلی خوب استفاده شده و بازی با کلمات در نثر دلنوشته بینظیره
جذاب و دلربا. نویسندهی عزیرم موفق باشند❤
مبارک باشه عزیز دلم
واقعا دلنوشته زیباییه
منتظر اثر های دیگت هستم
♡
ممنون ازت عزیزدلم 😍💛