خلاصه رمان:
دانلود رمان نسل عاشقی _ رمان دربارهی دختری به اسم مهلاست که پدر و مادرش رو از از دست داده و به همراه برادرش زندگی می کند. با وارد شدن پسری به زندگی آن ها اتفاقات جدیدی برای مهلا رخ میده که در رمان خواهید خواند.
دانلود رمان نسل عاشقی
قسمتی از رمان:
رمان طنز مثل همیشه با صدای خروس مروس که نداره اینجا ولی با صدای الارم گوشیم بیدار شدم.
سریع بلند شدم که اماده شم و برم پایین امروز روز مهمیه.
امروز عید نوروز اخیش این سال هم تموم شد و من باید عوض بشم. اینو هرسالم میگمااا ولی واس روز اوله ولی استثنائا که پارسال یه روزو یه ساعت بود.
رفتم یه دوش یه ربعی یا همون گربه شور کردم و اومدم.
بیرون یه جین مشکی پوشیدمو یه لباس طوسی اماده کردم که بپوشم اول موهای خرماییم رو خشک کردم بعد پایین موهام که تا کمرم میرسید فر دادم بعد یه ارایش دخترونه کردم .
مانتوم رو پوشیدمو ی شال مشکی-طوسی با ال استار های مشکی-طوسیه اصلمو پوشیدم و گوشیم رو برداشتم.و از نرده های پیچ پیچیه خونه پدرجونم سر خوردم پایین.به محض رسیدن به پایین من با چشمان زیادی روبه رو شدم یا جد السادات چرا اینا منو اینجوری نگاه میکنن.
به چشماش نگاه کردم چشمای اون شبیه بابا ابی بودو چشمای من مثه مامان طوسی بهش که نگاه کردم انگار فهمید چی میخوام منو تو اغوشش گمم کرد وقتی بغلم میکنه انگار بابام بغلم کرده. رفتم بالا تو اتاقم یه نگاه به خودم انداختم پقی زدم زیر خنده حالا قیافم و خوبه کسی منو ندیده ریمل که هیچ همش پخش شده بود. من زود احساساتی میشم و زود خوشحال من اصن نمیتونم دودقیقه ناراحت باشم.
پیشنهاد می شود
رمان شیاطین در نیویورک:بذرهای هایدنورد | MohammedJawad
یعنی …. چی بگم اخه اصلا خوب نبود به شدت ابتدایی لطفا برای نوشتن زمان بیشتری بزارید
سلام ببخشید رمان اولم بود میدونم خیلی ساده ست رمان های بعدی رو میترکونم انشالله
سلام خیلی بد بود و اینکه اولین خطایی که نوشتین از یه رمان دیگه بود که الانم اسمشو یادم نیست ولی یادمه یه دختر پسر تو کافه اینو بهم گفتن دقیقا همینو .
فقط دارین وقت ادمو تلف می کنید واقعا که
انشالله که همینطوره!موفق باشید
سلام.لطفا بیشتر روی رمان کار کنید تا بهتر بشه.
چرا اینجوری مینویسید؟؟
جالب نبود
به نظرم که خیلی قشنگ بود من خودم به شخصه همچین رمان هایی رو دوست دارم شما هم مه خیلی به خودتون مینازید چرا نمیرید خودتون رمان بنویسید
سلام عزیزم رمانت عالی بود..در ضمن شماهایی که میگید خوب نبود و مهلاجان هم گفتن که بار اولشونه عوض انگیزه دادنتونه؟؟افرین مهلا جان همینطور ادامه بده انشاءا… که خیلی زود اسمتو تو روزنامه ها ببینیم فقد ی چیزی چجوری رمانتو گذاشتی تو این سایت من هر کاری میکنم نمیشه😭
خیلی ممنونت میشم اگه راهنماییم کنی🙂💜
سلام
ما هم همین موارد را میگم با دوتا کلمه نباید قلمی کسی را مورد نقد قرار داد اگر مشکلی هست باید توضیح بدید تا نویسنده در رمان های بعدی خودش مشکل را حل کنه
سپاس از نظر
سلام مهلا جان این رمان به عنوان قلم اول خیلیییی عالی بود و من و بقیه کسایی که حسود نیستن واقعا افتخار میکنیم که همچین قلمی داری گلم ایشالا تو هر جای دنیا هستی سالم و سلامت باشی و قلمت از اینی که هست بهر و بهتر بشه
مهلا جان من خودم رمان مینویسم ولی متاسفانه منتشر نمیکنم حتی به کسی هم نمیگم و این ترس رو دارم که کسی بدش بیاد و همین که شما این جرعت رو داشتی که رمانت رو منتشر کنی اونم تو سایت پر بازدیدی مثل این سایت واقعا افتخار داره ایشالا موفق باشی ممنون از سایت خوبتون