دانلود دلنوشته استیصال ⭐️

شاید اگر قلب جای عقل بود می‌ایستاد! چون تحمل این همه رنج و جنجال را نداشت.و امروزه،ما انسان‌ها در رنج استیصال هستیم!می‌دانم او رفته است می‌دانم او حسِ خاصی به من ندارد ولی… بیایید عاقلانه فکر کنیم! او حق من است! او نمی‌تواند برود و من را میان حجمِ عظیمی استیصال رها کند! استیصال: درماندگی​ درمانده می‌زنم پرسه در خیابان خسته، می‌شوم آشفته در نبود تو و استیصال منِ وابسته!​

***

بغضِ کهنه‌ام را کجا نهانم!

از کجا روم

از چه گذر کنم

تا به دست آورم

لحظه‌ای طمینانه؟!​

***

گاهی وقت‌ها… .

انگار مغزم را می‌شکافند

و هزاران درد و بدبختی را در آن جای می‌دهند!

چه کنم با این دردها… .

چه کنم با این درماندگی!

آن‌قدر که خسته‌ام

می‌ترسم روحم پر بکشد و جسمِ خسته‌ام تنها شود!​

***

استیصال

واژه‌ای مبهم است!

همه‌ی انسان‌ها، از درد استیصال رنج می‌برند

و لحظه‌ای آرامش می‌خواهند… .

مثلا… .

یک لیوان چایی داغ!

پشت شیشه‌ی باغچه

باغچه‌ی خیس از باران

شیشه‌های مه گرفته

هوایِ پاک و عطرین

و یک آرامش بزرگ در قلب

و دور از استیصال…!​

***

یک دستِ گرم، در دستانم

متعلق به تو!

یک جفت چشم مشکی، در تیررس نگاهم

متعلق به تو!

یک جای دنج

در کنار تو!

یک بیت شعر عاشقانه

به خوانش تو!

یک فنجان قهوه‌ی تلخ

در کنار تو!

می‌کند حال دلم را خوب…!​

 

دانلود دلنوشته استیصال

 

دانلود دلنوشته استیصال

 

 

آن‌قدر نگویید دلتنگی چیست؟!

دلتنگی که معنی ندارد!

دلتنگی درد دارد…

مثل من که سال‌ها است

از درد غم و دلتنگی…

گیسوان خود را می‌کندم و پریشانم… .​

***

تو هیچ‌وقت این‌ را نمی‌فهمی

که من برای همه بد بودم… .

و برای تو خوب!

این از نفهمی تو است، که نمی‌دانی چه‌قدر و عاشقانه تو را می‌خواهم

و این از بیشعوری تو است که من را در این حال و روز انداختی!​

***

من دروغگو نیستم!

باور کنید نیستم… .

من فقط حالِ زارم را پنهان می‌کنم… .

پشت یک لبخند فیک!​

***

می‌گویند

اگر عشق را می‌خواهی باید از دروازه‌های درد رد شوی!

مگر من رد نشدم؟!

پس چرا الان در منجلابِ تنهایی و بغض گیر کرده‌ام و دست و پا می‌زنم!​

***

گفتند حواس‌تان جمع باشد، روزی یکی‌تان آن یکی را ندارد!

گوش نکردم!

و حال نه من تو را دارم

و نه تو مرا…!​

***

همه گاهی اوقات دیوانه می‌شوند!

ولی من سال‌های سال است که دیوانه شده‌ام…!

دیوانه‌ی نبودت، دیوانه‌ی نداشتند!​

***

هرچقدر می‌نگرم… .

در کوچه‌های غریب

چیزی جز درد و استیصال نمی‌بینم!

پس کو آن روز خوش…!​

***

قتل عمد یعنی

پا گذاشتن بر روی تمام خاطره‌های با ارزش‌تان و فراموش کردن آن‌ها!

این است قتل عمد…!​

***

تو اگر نباشی

یادت دیوانه‌‌وار کنجِ فکر و دلم هست!

خیال راحت دلبرجانِ بی‌وفای من…!​

***

همه‌ی انسان‌های خداوند تاریکی دارند

ولی تاریکی‌ها… 

یکی نیستند!​

 

 

دلنوشته های کابران یک رمان:

دلنوشته آنچه از دل برآید | sama_shams کاربر انجمن یک رمان

دلنوشتهٔ مغلوب| Dizzy (خانم گیج)کاربر انجمن یک رمان

دانلود مجموعه دلنوشته گرد و غبار دل

رمان کلاف

1.9/5 - (9 امتیاز)

منتشر شده توسط :REZA_M در 1485 روز پیش

بازدید :1831 نمایش

این کتاب را به اشتراک بگذارید ..

نام رمان

دلنوشته استیصال

نویسنده

ستاره لطفی

ژانر

تگ: محبوب

طراح

ش.روحبخش

تعداد صفحات

17

منبع

یک رمان

اندروید

دانلود فایل apk

پی دی اف

دانلود فایل pdf



افزودن نظر