خلاصه رمان:
دانلود رمان عاشقانه ما چهار نفر هر کدام یک ارتش هر کدام یک تیک تاک هر کدام یک قانون هر یک از ما نشانی از یک رنگ دل،خشت،گشنیز و پیک حاکم برای هر حکمتی حکمی دارد بی اجازه او کسی وارد بازی نمیشود بی اجازه او رنگی بازی نمیکند بی اجازه او….ما چهار نفر دو رنگ مختلف دو جنس مختلف و دو طرز فکر مختلفیم زیبایی ها و ظرافتمان زیر پاهایشان له شد و اکنون ما چهار نفر چهار رباتیم بی باک،بی دل،بی احساس به سوی هدف میرویم نه با قلب نه با مغز بلکه با برنامه و اما در میان همه اینها من…وارد بازی نمیشوم تا وقتش برسد شاید من حاکم این حکم نباشم اما در آخر،سرنوشت این بازی به بازیه من بستگی دارد پس به من نزدیک نشو هر چند که افعیه سیاهی اما مرا دست کم نگیر چون من حکمم تک پر و برگ برنده ام من……آس……پیکم.
سرمو تکیه دادم به مبل و گفتم–نمیخواد از پشت پرده بیاد بیرون؟
دانیال–فکر نمیکنم همچین قصدی داشته باشه.
سام در حالیکه خیار پوست میکند گفت–فعلا باید به این فکر کنیم افعیو چطوری بگیریم.
بر گشت سمت دانیال و ادامه داد–میمردی قبول نمیکردی؟
دنیال–قانون دوم:آس ها حق سر پیچی ندارن.
سام–سرپیچی چیه من دارم از جونم دفاع میکنم.
دانیال–قانون سوم:برای حفظ اسرار آشیانه باید تا پای جان رفت و فدایی شد.
سام–این زندگی انتخاب من نبود که الان جان فدایی کنم.
دانلود رمان جدید آس پیک
دانلود رمان جدید اس پیک دانیال–قانون چهارم:هنگام ورود به آشیانه دیگر فقط آشیانه است که برایتان تصمیم می گیرد و شما حق اعتراض ندارید.
سام–اه. بسه. قانون قانون قانون. نابودم نمیشه خیالم راحت شه.
دانیال–قانون من:حرفای دلتو بلند داد نزن به ضررت استفاده اش میکنن.
تا سام اومد چیزی بگه پرید بین حرفشون و گفتم–بیخیال بچه ها. به جای این کارا بیایید برای پیدا کردن افعی برنامه ریزی کنیم.
صدای تیک تاک یادآور پیامی بود که برایش آمده بود. خودش را روی مبل انداخت و لبتاب را برداشت. بعد از اینکه از صحت فرستنده مطمئن شد پیام را باز کرد. چشم هایش را ریز کرد و پیام را خواند. دندان هایش را روی هم فشرد و در دل غرید:کی میخوایید دست از سر برگ برنده بردارید؟
سرش را روی مبل نکیه داد و با خود فکر کرد دوباره باید نقشه بکشد. دوباره اجرا کند. دوباره نجات پیدا کند.
متن پیام برای هزارمین بار در دقیقه جلوی چشمانش جان گرفت”افعی سیاه دنبالته. مواظب باش“
نفس عمیقی کشید و به سمت اتاقش رفت. باید باز هم تغییر مکان میداد.
دستامو کشیدم رو چشمام و گفتم–اطلاعاتشو در اوردم. ولی چیز به درد بخوری که بتونیم ردشو بزنیم نبود.
نادیا لب تاپشو گذاشت رو میز و گفت–منم بهشون نفوذ کردم ولی هیچ رد پایی از مکانش نبود. سیستمشون همه چیو خودکار پاک میکنه.
سام لم داد و گفت–تا شما نگید کجاست من نمیتونم برنامه ریزی کنم برای پیدا کردنش. من این مدت بیکار بودم.
به نادیا نگاه کردم و سرمو به نشونه تاسف تکون دادم که یهو زنگ مبایلم بلند شد. هه. مهرداد….
از سمت چپ صحفه کشیدم سمت راست و گفتم–بله؟
مهرداد–چیکار کردی؟
—دنبالشیم.
مهرداد–یعنی انقدر بی عرضه این که تا الان پیداش نکردین.
—ببین کی داره از عرضه حرف میزنه؟ منو تو نادیا و سام همه تو یه رده بودیم. همه با هم آموزش دیدیم. همه با هم کار کردیم. اونوقت. منو این دوتا،با یه فرد مجهول الهویه شدیم آس،اما تو،یه خبر چین که از یه خبر چین دیگه که از رابط خبر میگیره خبرارو به ما میرسونی. در نتیجه دیگه از عرضه با ما سه نفر حرف نزن.
رمان های زیبای دیگر ما :
رمان سر به مهر | افسانه نوروزی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان
رمان آیین آفرودیت | غزل نارویی برترین تخیلی نویس انجمن یک رمان
رمان تُنگی بلورین برای ماهی | س.سرحدی کاربر انجمن یک رمان
بسیار جذاب و خاص بود.
تخیلات نویسنده عالی بود.
توصیفات مکان و زمان شمرده و کامل بود؛ طوری نبود که خواننده گیج بشه.
قلمی پخته و داستانی بسیار جذاب.
از نویسنده بخاطر رمانی که واقعا عالی بود ممنونم.
توصیه میکنم شماهم بخونیدش^^
سلام
رمان فوق العاده جذابی بود و اصلا حوصله سر بر نبود…
اینکه تو این رمان اتفاقات غیره منتظره و متفاوت رخ میداد رو من خیلی دوست داشتم
از نویسنده به خاطر نوشتن رمان به این جذابی خیلییی ممنونم❤
بسیار جذاب و عالی داستان انسجام خوبی داره من دوسش داشتم ممنون
سلام به نویسنده عزیز رانا جان
رمان فوق العاده بود و من بسیاربسیار لذت برم
قلم پخته و روان،توصیف ها محتشم و شخصیت های عالی
من واقعا عاشق این رمان شدم
قلمت مانا عزیز جان
سلام،من ۲۷ سالمه و مدت زیادیه که رمان میخونم،شاید رمان بدی نباشه و واسه رنج سنی پایین تر منسجم و جذاب و قشنگ باشه،ولی واقعا واسه من این توصیفات راجع به این رمان مثل شوخیه.بچگانه و کاملا غیر واقعی و غیر قابل باور
سلام….
تخیل عالی بود
خیلی خوب صحنه ها رو هیجان انگیز میکرد.
شعر ها و اهنگ هایی که بکار برده بود عالی بود.خیلی قشنگ ماجرا ها رو ب هم ربط داد.
درکل خیلی داستان جالبی بود.خوشحال میشم رمان هایی که در این زمینه هستند بهم معرفی کنید.
رمان خیلی عالیی بود دست نوسینده درد نکنه
رمان قشنگی بود
نویسنده ابکیش نکرده بود و خیلی کشش نداده بود