دانلود داستان کوتاه مملو از تهی
خلاصه :
دانلود داستان کوتاه مملو از تهی _ حالم خوب است، اما گذشتهام درد میکند…گذشتهام، گاهی تا همیشه فریاد میکند… و آرام عکسهای یادگاری را بر دلم میکوبد…گذشتهام میشکند میپوسد و امّا نمیمیرد…اینبار قلمی در دست گرفتهام تا درباره دختری بنویسم که دردهایش تمام نشدنی است…همیشه بین گذشته و حالش در حال جدل هست! اما سوال اینجاست که چه چیزی در گذشته این دختر وجود داشته یا اتفاق افتاده است که اینگونه دختر قصهی ما احساس تُهی بودن میکند؟!
این داستان اختصاصی سایت یک رمان است.
پیشنهاد می شود
دانلود داستان کوتاه تقدیر یک شب زمستانی
دانلود داستان کوتاه ویولن آتشین
دانلود داستان کوتاه جنایت های نیویورکی
قسمتی از داستان :
برای سومین بار نگاهی به ساعت مچی دستم کردم. بله طبق معمول مریم خانم دیر کرده بود! فقط پنج دقیقه به شروع کلاس مونده بود. شوتی به سنگ ریزهی جلوی پام زدم، کولهی سنگین روی شونهم رو جابهجا کردم و به درخت رو به روی نگهبانی تکیه دادم، بلکه خانم از راه برسه. همیشه از کلاسهای ظهر متنفر بودم؛ ولی امروز چون آخرین کلاسه ظهرم بود خوش حال بودم. با شنیدن صدای خندهی گروهی بچههای ورودی، ذهنم به گذشته پر کشید.
انگار همین دیروز بود ثبت نام اومدم. بعد از اولین کلاس روی نیمکت کناری بوفه نشستم، یکی از دخترای کلاس هم اومد پیشم نشست و گفت:
-سلام من مریمم.
غرق گذشته بودم که دستی روی شونهم قرار گرفت و گفت:
-سلام خانم کجا سیر میکنی؟
با دیدن چهرهی بشاش مریم دلم نیومد دیر اومدنش رو غر بزنم. لبخندی زدم و گفتم:
-سلام؛ بدو بریم دیر شد!
نیم ساعتی از کلاس گذشته بود و من اصلا حواسم به درس نبود.
پیشنهاد می شود
مجموعه ی داستان های کوتاه آتوسارازانی | atousa
داستان کوتاه آخرین نقاشی با تو | mehrabi83
مجموعه داستان کوتاه والکری سفید | آذردخت پاییزی